loading...
اصلاح تربیت
صرافیان بازدید : 252 پنجشنبه 21 آذر 1392 نظرات (0)

 

موضوع   تحقیق:       

                                               فقر و انحرافات اجتماعی

 

تهیه پاورپوینت و جمع آوری مطالب:    لیلا صفدریان

نغمه بساک پور                                     مجری طرح:

تعریف فقر و انواع آن:                  مرضیه سادات حسینی

پیشگیری از فقر:                          مرضیه سادات طاهریان

تهیه لپ تاپ و عوامل فقر:              فاطمه مهرابی

 

 

 

 

 

 

\"\"
مقدمه

بررسي اوضاع فقر در كشورهاي مختلف جهان نشان مي‌دهد، علي‌رغم موفقيتهاي زيادي كه درزمينه بهبود زندگي انسان نصيب جامعه بشري گرديده است، شايد بتوان ناتواني درمبارزه با پديده فقر را يكي از بزرگترين ناكامي هاي سياستگذاران قرن حاضر دانست.

از اين رو فقر دركشورهاي مختلف جهان به دو صورت مشاهده مي‌شود كه يكي خاص كشورهاي توسعه يافته مي‌باشد و ازآن به فقرموردي ياد مي‌شود، و ديگري از ويژه گي‌هاي جهان سوم است كه به فقرعمومي معروف است.

فقرموردي، شامل اقليتي ازيك جامعه مي‌گردد. وضعيت اين افرادشبيه به جزايري بي‌حاصل وخشك درميان درياي بيكران است. مثلاً در امريكا به عنوان يك ‌كشور توسعه يافته در ميان تجمل و اسراف‌گري نسبتاً عمومي به مواردي بر مي‌خوريم كه افراد مسكن، بهداشت و غذاي كافي در اختيار ندارند. دفتر آمار امريكا، تعداد اين بي‌نوايان را، 50 مليون تن تخمين مي‌زند.

فقرعمومي، دربرگيرنده اكثريت افراد جامعه مي باشد. سطح زندگي بيشتر مردم كشورهاي در حال توسعه به بياباني بي‌حاصل مي‌ماند كه واحد هاي آباد داخل آنها بيانگر وضعيت اقليت ثروتمند اين كشورهاست.

اگر رد پاي اين «بزرگترين مصيبت بشري »را دنبال كنيم، محل تراكم آن را در روستاها ، كه بيشتر جمعيت كشورهاي جهان سوم راتشكيل مي‌دهد خواهيم يافت. در روستاها، مردم سالها باحداقل امكانات لازم براي ادامه حيات زندگي مي‌كنند. و ازطريق حركت ومهاجرت جمعيت فقير از روستا، فقر به شهرها نيز منتقل مي‌شود. تا كنون براي كشف ريشه هاي عقب ماندگي و فقر، از زاويه‌هاي مختلف، پژوهشهاي فراواني صور ت گرفته است

تعریف فقر:

انديشمندان اجتماعي، در بر خورد با مقوله ي فقر، از دو مفهوم، سود جسته اند: مفهوم فقر مطلق نيز گفته مي شود، عبارت است از: «محروميت و ناتواني اعضاي جامعه در دستيابي به حداقل نيازهاي اساسي مانند تغذيه، پوشاک و مسکن که براي يک زندگي سالم ضروري اند». اين مفهوم از فقر، به عدم دسترسي افراد جامعه به حداقل لازم ضروريات زندگي اشاره دارد؛ چيزهايي که با فقدان آنها حيات و بقاي انسان با خطر نيستي رو به رو ست.

در فقر نسبي، تاکيد بر اين نکته است که افراد و خانواده هايي فقيرند که درآمد آنها در طول زمان، به طور جدي، کمتر از در آمد افراد يا خانوارهاي متوسطي باشد که در همان جامعه، زندگي مي کنند.
به طور کلي مي توان گفت که مفهوم فقر مطلق، در بيشتر کشورهاي توسعه نيافته مصداق پيدا مي کند، در حالي که فقر نسبي، غالبا به کشورهاي توسعه يافته و ثروتمند مربوط مي شو؛ اما به هر حال، هر دو نوع فقر با نابرابري در توزيع درآمد در ارتباط هستند.

\"\"

عوامل فقراقتصادی:

چرا فقر وجود دارد؟

به راستي چرا فقر و جود دارد؟ اين ميدان، جولانگاه افکار و عقايدي است که بر خي کاملا سست و بي پايه، و برخي ديگر، محکم و متقن و دراي پشتوانه نظري قوي هستند.

 (1عده اي بر اين عقيده اند که فقر، وقتي وجود دراد که يک جامعه از نظر طبيعي فقير است. از نگاه اينان وقتي منابع طبيعي يک کشور از غناي کافي برخوردار نباشد، مايه ي فقر اجتماعي اعضا مي شود. مثلا خاک يک کشور ممکن است خشک، سنگي يا شوره زار باشد و يا اين که اصلا وسعت زمين هاي قابل کشت آن اندک باشد. فقر طبيعي، بستر ساز فقر اجتماعي است. اما با ديدن کشورهايي چون ژاپن، هلند، سوييس، سنگاپور و . . . اين استدلال فرو مي ريزد؛ زيرا کشوري چون ژاپن از مجموعه اي از جزاير کوهستاني تشکيل شده است که خاک مناسب آن، اندک و معادنش کم است و نفت نيز ندارد؛ اما فقير هم نيست.

 (2 برخي ديگر معتقدند ريشه ي فقر را بايد در نظام اقتصادي جستجو کرد. آنها مي گويند مردم به اين دليل فقيرند که هنوز اقتصادآزاد، رقابت و بازار آزاد را تجربه نکرده اند. از نگاه اينان، نظام اقتصاد سرمايه داري، ريشه ي فقر را بر مي کند و ثروت و رفاه را براي آنان به ارمغان مي آورد. در نظام سرمايه داري، انحصار، جاي خويش را به رقابت مي دهد و ديگر در آمدهاي ناشي از توليد جامعه، توسط عده ي کمي چپاول نمي شود و بدين گونه، فقر از جامعه رخت برمي بندد. اما با نگاهي به کشورهاي اروپاي شرقي - که نظام اقتصادي آنان سرمايه داري نبوده است - اين نظريه نيز رنگ مي بازد؛ زيرا اين کشورها از نظر توسعه ي اقتصادي با کشورهاي سرمايه درا، فاصله ي چنداني ندارند و در عين حال، فقر در آنها زياد به چشم مي خورد که طبعا ريشه هاي فقر آنها را بايد در جاي ديگر يافت.

 (3گروه هاي ديگر از صاحب نظران نيز هر کدام چيزهايي چون کمبود سرمايه، استعدادهاي انساني، طول و عرض جغرا فيايي، تمايلات بومي و باطني و. . . را ريشه ي فقر دانسته اند که امروزه ديگر بطلان بعضي از آنها روشن شده است و درباره ي برخي ديگر نيز بايد گفت که چنين عواملي، با همه سهمي که مي توانند در تشديد فقر داشته باشند، عامل ريشه اي فقر نيستند.

برخي نيز از نظر اقتصادي، علت مهم فقر را دو عامل معرفي مي کند: کمبود و مالکيت. بدين معنا که در بسياري از جوامع، همه چيز به قدر و وفور و جود ندارد و تقاضا بيش از عرضه است.

در نتيجه:

هر چه که براي زندگي، ضروري است، ارزش اقتصادي پيدا مي کند. از طرف ديگر، به محض ارزشمند شدن يک چيز، عده ي کمي آن را تصاحب مي کنند و عده ي ديگر از آن محروم مي شوند. به دنبال اين اتفاق، کساني که امکان دستيابي به آن کالاهاي کمياب را نداشته اند، نسبت به آن، احساس فقر مي کنند. در جوامعي که فاصله ي طبقاتي از عمق بيشتري برخوردار است و امکانات پيشرفت در زندگي، بين افراد جامعه، عادلانه توزيع نمي شود، فقر، نمود بيشتري مي يابد

انواع فقر:

انديشمندان اجتماعي، فقر را از منظر دامنه و قلمرو، به دو دسته تقسيم کرده اند:

(1فقر مورد ي (case poverty):فقر موردي يا فردي، عبارت است از فقري که در برخي از جوامع، دامنگير عده ي کمي از افراد مي گردد. در حالي که ساير افراد جامعه با آن بيگانه اند. ريشه ي اين نوع از فقر را مي توان در خصوصيات شخصي و خانوادگي و نژادي اين افراد جستجو کرد
(2فقر فراگير(mass poverty)اين نوع فقر، عکس مورد بالاست. فقر فراگير، فقري است که همگي افراد يک جامعه - جز عده ي اندکي - با آن، دست به گريبان اند، و اين بدان معناست که منابع و توانمندي هاي جامعه، به ميزاني نيست که پاسخگوي همه ي اعضاي جامعه باشد.

ريشه يابي انحرافات اجتماعي از اهميت زيادي برخوردار است، زيرا اين مسائل امنيت اجتماعي را سلب و مانعي برايرشد و توسعه جامعه محسوب مي شود. به طور کلي، هر رفتاري که از فردي سر مي زند، ريشه در عواملي دارد که به طور معمول در طول زندگي سر راه وي قرار دارد و او را به انجام عملي خاص وادار مي کند

 در واقع ريشه اختلال ها، بي نظمي ها و نابساماني هاي اجتماعي، آسيب شناسي اجتماعي است؛ يعني آسيب زماني پديد مي آيد که از هنجارهاي قابل قبول اجتماعي تخلفي صورت پذيرد. هر جامعه اي از اعضاي خود انتظار دارد که از ارزش ها و هنجارهاي خود تبعيت کنند.

اما طبيعي است که همواره افرادي در جامعه يافت مي شوند که از پاره اي از اين هنجارها و ارزش ها تبعيت نمي کنند و بزهکاري از مهم ترين اين مسائل است. بزهکاري بيشتر به جرائم کم اهميت گفته مي شود و چون اطفال معمولا مرتکب اين نوع جرائم مي شوند، در مورد اطفال استفاده از واژه بزهکاري بهتر از استفاده از واژه مجرميت است. با يک تعريف ساده مي توان گفت، طفل بزهکار فردي است که قبل از رسيدن به سن هيجده سالگي، مرتکب جرمي شود. اصلاح بزهکاري نوجوانان نخستين بار در انگلستان و در دوراني که جرائم کودکان و نوجوانان افزايش يافته بود، گفته شد. از آن پس واژه بزهکاري اطفال در تمام کشورها متداول گرديد. در آمريکا لايحه ای در سال 1898 به تصويب رسيد و به صورت قانون درآمد و همزمان با تصويب اين قانون دادگاه هاي اطفال تشکيل گرديد.

تاثیر فقر در انحرافات اجتماعی:

آيا فقر با انحرافات اجتماعي، رابطه مستقيم و تخلف ناپذير دارد؟آيا هر کس که عنوان فقير بر او صدق کند، لزوما منحرف (نا به هنجار)است؟

 بي شک، پاسخ اين دو پرسش، منفي است. چه بسيارند فقرايي که بر فقر خود، صبر مي کنند و دست و دامان خويش را به انحراف، آلوده نمي کنند. از سوي ديگر، بسيارند ثروتمنداني که به داشته ي خويش اکتفا نمي کنند و براي رسيدن به مال و مکنت افزون، به هر انحرافي دست مي زنند. پس بين فقر و انحراف رابطه ي مستقيم و تخلف ناپذيري وجود ندارد؛ همان گونه که بين غنا و همنوايي با ارزش هاي جامعه نيز ارتباطي از اين نوع، وجود ندارد. پس ادعاي ما چيست؟ هدف ما پرداختن به اين بحث چه بوده است؟

راهکارهای مبارزه با فقر در کشور ایران:

تشکیل کمیته انقلاب اسلامی،طرح شهید رجایی در روستاها                                                                                                                       

تبدیل بنیادهای زمان شاه به بنیادمستضعفان،طرحهای متعدد جهادسازندگی،محرومیت زدایی از      روستاها،                            
آن گونه که انديشمندان اجتماعي بيان کرده اند، فقر مي تواند زمينه ساز بسياري از انحرافات اجتماعي باشد. در بستر فقر، شرايط منا سب بروز انحرافات اجتماعي فراهم است. آن گونه که ايستادن بر پرتگاه، زمينه ي سقوط به دره را فراهم مي کند، نداري وناتواني، شرط لازم افتادن در دره ي انحرافات اجتماعي است. فقر، بستر مناسب گذر از معيارهاي اجتماعي را براي افراد، مهياتر مي کند. حال سؤال مهم اين است که سازوکار اين ارتباط چيست؟ چگونه فقر، نقش زمينه سازي براي انحرافات اجتماعي را ايفا مي کند؟

\"\"

برخي الگوي رفتاري خاص طبقه فقير را سبب ساز انحراف دانسته اند. از ديد اين گروه - که «چشم انداز فرهنگيناميده شده است طبقه پايين، الگوي رفتاري و ارزشي خاصي را از خود بروز مي دهد که خصلتا با جامعه و فرهنگ غالب، متفاوت است. شخص فقير به اين دليل دست به انحراف مي زند که الگوي رفتاري اي که نسل به نسل به او منتقل شده است، او را اين چنين بارآورده است. از اين رو، اين ديدگاه، پيشنهاد مي کند که براي زدودن فقر و انحراف، بايد نگرش فقر را تغيير داد.

 اين ديدگاه، ديدگاهي تک بعدي است که فقط به تغيير نگرش ها توجه دارد؛ اما نقش توزيع نا عادلانه ي فرصت ها را ناديده مي گيرد. چگونه مي توان ارزش ها را با يکديگر مقايسه کرد، در حالي که مو قعيت طبقه ي پايين (فقرا) با ديگران برابر نيست؟

فقر و کمبود فرصت ها الزاما سبب ساز جرم و جنايت نمي شود». فقر، يک متغير منفعل منزوي نيست؛ بلکه اگر شرايطي پيش آيد که در آن، اهداف فرهنگي توسط اقشار يک جامعه «دروني» شوند و ساختار اجتماعي آن را هدف نهايي براي اعضا معرفي کند و همين ساختار اجتماعي، منابع را نابرابر توزيع کند، زمينه بروز انحرافات اجتماعي فراهم مي شود.

در اين چار چوب، هر چه فرد در نظام قشربندي، موقعيت پايين تري را اشغال کرده باشد، با محدوديت هاي بيشتري در راه رسيدن به اهداف مقبول اجتماعي، روبه رو خواهد شد. اين ستيز، بين اهداف و ابزار، سرانجام به نابه ساماني و نابه هنجاري و انحراف، منجر خواهد شد.

تاثیر فقر در انحرافات اجتماعی:«معيار موفقيت در اجتماع، مو فقيت در دستيازي به ثروت است (اهداف مقبول اجتماعي). از سوي ديگر، در جامعه ي امريکا، راه مشروع قانوني رسيدن به اين هدف کار و کوشش زياد، تحصيلات وکسب علم، حسن تدبير و. . . مشخص کرده است. اما به دلايل زيادي چون: سوابق خانوادگي و نژادي و توزيع نابرابر فرصت ها و منا بع، برخي از مردم، قادر نخواهند بود که از طريق وسايل مقبول و مشروع اجتماعي، به اهدف خود برسند. مثلا فقرا غالبا به نوع تحصيلاتي که لازمه ي رسيدن به مو فقيت ها ي اجتماعي است، دسترسي ندارند. به دنبال اين محروميت و محدوديت است که انحرافات اجتماعي از سوي برخي فقرا، آغاز مي شود. منشا انحراف را در درون فرهنگ و ساختار اجتماعي است نه در شکست هاي انسان منحرف. از ديد او اين جامعه است که از طريق شکاف و نارسايي بين «اهداف مقبول»خود و«روش هاي معين شده»، فشار زيادي بر فقير، وارد مي سازد و زمينه ي انحراف از قوانين اجتماعي را براي او مهيا مي سازد.

\"\"
 انحراف اجتماعي

جامعه شناسان، هرگونه رفتاري را که با چشم داشت هاي جامعه يا گروه معيني در داخل جامعه، تطابق نداشته باشد، انحراف (نا به هنجاري) مي نامند.

در واقع، انحراف، به دوري جستن از هنجارها اطلاق مي شود و زماني رخ مي دهد که يک فرد يا گروه، معيارهاي جامعه را رعايت نکند.  رفتار و کنش هاي انحراف آميز را هنجارها ي اجتماعي حاکم بر فرهنگ، مشخص مي سازندوقتي که يک شخص، دست به سررقت اموال ديگران مي زند و يا از مواد مخدر و مست کننده استفاده مي کند و يا خودفروشي مي کند، همه ي اينها به هر دليلي - حتي فقر - اتفاق بيفتند، در واقع يک انحراف اجتماعي را شکل مي دهند

مطالعه آسیبهای اجتماعی عوامل زیر را منشاء بسیاری ازانحرافات اجتماعیدانسته اند

1- نابرابری های اقتصادی و اجتماعی

2-رفاه اقتصادی خانواده

3- فقر مادی خانواده

4- بیکاری

5- رشد صنعت و پیشرفت تکنولوژی

6- ستیزه والدین

7- شیوه های تربیتی والدین

 

8- عدم آگاهی و بینش صحیح والدین

9-عوامل فردی                                       
 
10-عوامل اجتماعی :  اوضاع و شرایط اقلیمی، شهر و روستا، كوچه و خیابان، گرما و سرما و.  ..

11-عوامل شخصیتی

                                           

 

 

منابع

روزنامه کيهان 2/3/91 .1

2.روزنامه همشهری 4/8/92

3.انتشارات پیام آزادی ۱۳۶۸

http://www.britannica.com/EBchecked/topic/4  73136/poverty

http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Poverty&oldid=561274950

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 27
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 28
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 19
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 37
  • بازدید ماه : 65
  • بازدید سال : 1,079
  • بازدید کلی : 17,806