بسمه تعالي
گردآورنده : زهرا وحدتي محمدي قمي
نام استاد : جناب آقاي دكتر صرافيان
واحد : كيفر شناسي
رشته اصلاح و تربيت دانشگاه علمي كاربردي بهزيستي اصفهان
موضوع : انواع مجازاتها
منابع :
شرح قانون مجازات اسلامی -بخش کلیات (حقوق جزای عمومی)- دکتر عباس زراعت–
فردا نيوز
افكار نيوز
انواع مجازات :تبعید یا نفی بلد
تبعید یا نفی بلد - مجازات محدود کننده آزادی است که در گذشته در مواد ۱۲ و ۱۴ قانون مجازات عمومی پیش بینی شده بود ودر حال حاضر نیز به عنوان مجازات اصلی برخی جرایم مانند محاربه وقوادی تعیین شده است اما با جرم اقامت اجباری در محل معین تفاوت دارد چون این مجازات تتمیمی است . مجازات تبعید یا نفی بلد برای زنان اعمال نمیشود زیرا مصلحت آنان اقتضا میکند که به مکانی دور از خانواده خود تبعید نشوند تا در معرض انحراف اخلاقی قرار گیرند .ماده ۸۷ ق.م.ا مجازات تبعید را به طور مطلق برای فرد متاهلی که قبل از دخول -مرتکب زنا شود پیش بینی کرده است اما مواد ۱۹۳ و ۱۹۴ همین قانون در مورد تبعید محارب ضوابطی را پیش بینی کرده استبدین صورت که مدت تبعید کمتر از یکسال نیست وشخصرباید تحت مراقبت قرار گیرد و با دیگران معاشرت ومراوده نداشته باشد. (۱)
انواع مجازات مالی
درمجازات مالی مجرم با دادن مال تنبیه می شود .این مجازات مورد ایراد واشکال قرار گرفته است زیرا برای مجرمان پولدار -تنبیه محسوب نمی شود و افراد مستمند را راهی زندان می کند و جزای نقدی تنبیهی برای خانواده مجرم و وابستگان وی نیز میشود اما طرفداران مجازات مالی چنین استدلال می کنند که زندان مجرمان را اموزش جرم می دهد و مجازات مالی از زندان جلوگیری میکند و بودجه قابل توجهی برای دولت محسوب میشود . جزای نقدی گاهی با عنوان غرامت در قوانین کیفری مطرح میشود و اینها تفاوتی با یکدیگر ندارند .(۱) مجازات مالی در اصطلاح حقوقی با عنوان جریمه یا جزای نقدی و ضبط اموال شناخته می شود . جریمه یا جزای نقدی گاهی به مقدار مقطوع تعیین میشود که جریمه ثابت نام دارد و گاهی به تناسب ضرر و نفع ناشی از جرم تعیین می شود مانند جزای نقدی صدور چک بلا محل که بستگی به مبلغ چک دارد و جریمه نسبی نامیده می شود . ضبط اموال یا مصادره اموال آن است که اموال مجرم به نفع دولت ضبط میشود.اگر تمام اموال او ضبط شود مصادره عام یا اعدام مدنی نامیده می شود و اگر برخی از اموال ضبط شود مصادره خاص خواهد بود.مجازات نقدی با دیه تفاوت دارد زیرا دیه به دولت پرداخت نمی شود وقابل عفو از سوی دولت نیست و میزان آن بستگی به میزان صدمه وارده دارد . اداره حقوقی قوه قضاییه در نظریه شماره ۳۲۷/۷-۱۸/۱/۱۳۶۳ آورده است : جزای مالی اعم است از جزای نقدی مثلا حکم به تادیه شتر یا گاو به عنوان دیه جزای مالی است اما جزای نقدی نیست زیرا جزای نقدی منحصر است به وجه نقد.
(1)نظریه شماره ۲۴۹۰/۷-۱۳/۴/۱۳۶۶ اداره حقوقی قوه قضاییه
شرح قانون مجازات اسلامی -بخش کلیات (حقوق جزای عمومی)- دکتر عباس زراعت -ص۱۶۵
انواع مجازات : شلاق
شلاق تنها مجازات تعزیری نیست بلکه به عنوان حد نیز برای برخی از جرایم به کار میرود مانند زنای زن و مرد مجرد -زنای با غیر بالغ -زنای مجنون -خوردن مسکر -قذف و قوادی .فلسفه ای که برای مجازات شلاق بیان شده است آن است که درد حاصل از ضربات تازیانه لذت جرم را از بدن مجرم بیرون می آورد -اجرای آن هزینه زیادی ندارد -تاثیر زیادی در اصلاح مجرم دارد و... این مجازات تنها در قوانین اسلامی وجود دارد و در قوانین دیگر مجازات حبس و جزای نقدی مورد توجه قرار گرفته است.
از نظر فلسفی هم دلایلی برای مخالفت با مجازات شلاق بیان شده است از جمله اینکه سلول های بدن که مورد آزار تازیانه های شلاق قرار میگیرند همان سلول هایی نیستند که در زمان ارتکاب جرم وجود داشته اند زیرا سلول های بدن مرتب در حال تغییر و جابجایی هستند بنابراین مجازات نسبت به همان عضوی که جرم را انجام داده است صورت نمیگیرد .این استدلال نسبت به بقیه مجازات ها هم ممکن است قابل استناد باشد اما در پاسخ باید گفت که قوانین موضوعه به عنوان آینه قواعد اجتماعی بر پایه ضوابط عرفی استوار است نه استدلال های دقیق عقلی که در مباحث علمی کاربرد دارد و عرف هم میان شخصی که یک سال پیش مرتکب جرمی شده است واکنون مجازات میشود تفاوتی نمیگذارد هر چند از نظر عقلی ممکن است این شخص صد در صد همان شخص یک سال قبل نباشد.(۱)
۱-شرح قانون مجازات اسلامی-بخش کلیات(حقوق جزای عمومی)-دکتر عباس زراعت-ص۱۶۲
انواع مجازات : اعدام
اعدام یک مجازات قدیمی است که مورد توجه ادیان الهی و مکاتب حقوقی بوده است .قبل از اینکه مکاتب علمی حقوقی در غرب ظهور کند مذهب مسیح که بر پایه رافت و شفقت استوار بود با اعدام مخالفت میکرد اما باز هم برخی از روحانیون مسیحی مانند سن توماس داکن با اعدام موافق بودند .دانشمندانی که افکار آنها موجب پیدایش مکاتب علمی بود در این زمینه اتفاق نظر نداشتند . ژان ژاک روسو با اعدام به عنوان آخرین درمان مجرم موافق بود در حالی که بکاریا تنها در مورد خطرناک بودن مجرم یا عدم اصلاح آن با اعدام موافقت داشت. مکاتب علمی هم به عقیده واحدی نرسیدند مثلا لومبرزو از موسسان مکتب تحققی طرفدار اعدام بود در حالی که آنریکو فری از همان مکتب با آن مخالفت میکرد در دوران کنونی هم اعدام مخالفان زیادی دارد و قوانین کشور های مختلف به شکلهای متفاوتی با آن برخورد کرده اند. مهمترین اقدامی که برای حذف مجازات اعدام صورت گرفته است کنفرانس بین المللی سیراکیز ایتالیا بود که با امضای پروتکلی مقرر شد کشور های امضاءکننده پروتکل از اول مارس ۱۹۸۵ مجازات اعدام را در کشور های خود لغو کنند. این کشورها عبارت بودند از:اتریش-آلمان-سوئد-اسپانیا- بلژیک -هلند -پرتغال -ایسلند-لوکزامبورگ -یونان -فرانسه و دانمارک.حقوق اسلام وایران مجازات اعدام را پذیرفته است و برای جرایمی همچون محاربه- جاسوسی -خیانت به کشور- قتل با پاشیدن اسید -قتل با توزیع مواد خوراکی فاسد و... مجازات اعدام پیش بینی شده است. دلایلی که موافقان اعدام اقامه کرده اند آن است که با اعدام -مجرم به مجازات کامل میرسدو راهی برای فرار وی از مجازات باقی نمی ماند اعدام سبب میشود که دیگران بترسندو مرتکب جرم نشوند اعدام وسیله قوی در دست دولت است که جهت اقتدار خود از آن استفاده میکند و سرانجام اینکه سبب میشود مجرم که عضو فاسد جامعه است از جامعه طرد شود .حیات مجرم در مقابل حیات اجتماعی ناچیز است جامعه بایدحق اعمال هر گونه مجازاتی را داشته باشدو تفاوتی میان انواع مجازاتها نیست آمار نشان میدهد که حذف مجازات اعدام تاثیری در کاهش جرایم نداشته است و... متقابلا مخالفان اعدام چنین استدلال میکنند که اعدام هدف سودمندی مجازات را تامین نمیکند زیرا نه مجرم از آن واهمه ای دارد و نه مردم از آن درس عبرت میگیرند پس وقتی فایده ای بر آن مترتب نیست نباید اجرا شود لغو مجازات اعدام جرایم را کاهش میدهد گرفتن جان دیگران عملی مذموم و نا پسند است حق حیات را دولت و جامعه به انسانها نداده اند تا بتوانند آن را سلب کنند اگر قاضی در تصمیم خود اشتباه کرده باشد و حکم اعدام اجرا شده باشد راهی برای جبران اشتباه وجود ندارد(به این دلیل پاسخ داده اند که بسیاری از مجازاتهای دیگر نیز غیر قابل جبران است مانند شلاقی که به محکوم علیه زده میشود ) و جامعه خود در ارتکاب جرم نقش دارد و همه تقصیر بر دوش مجرم نیست بنابراین جامعه نمی تواند تقصیر خود را بر دوش مجرم انداخته واو را اعدام کند و سرانجام اینکه اعدام مجازاتی خشن است که با جامعه امروزی و فرهنگ موجود مردم سازگاری ندارد.(۱)
۱-شرح قانون مجازات اسلامی بخش کلیات (حقوق جزای عمومی)دکتر عباس زراعت -اعدام- دکتر محمدباقر شریعت زاده-مجله کانون وکلا- شماره۱۰۰-سال هفدهم -ص۳۳.
نگاهی گذرا به انواع اعدام در جهان
اعدام نوعی کیفر و مجازات و به عبارتی دیگر اشد مجازات است. این کیفر یکی از موارد پیش بینی شده در قانون بسیاری از کشورهاست که در آن به حکم قانون و بر اساس حکم دادگاه -عمومی، جنایی، نظامی و غیره- حیات یک انسان سلب میشود.
اعدامیان به دو گروه تقسیم می شوند.
قربانیان جرمهای خصوصی
این دسته از قربانیان شامل افرادی هستند که به دلیل اتهام به ارتکاب اعمال خلاف قانون علیه سایر اشخاص محکوم به اعدام شدهاند. این اتهامها دامنه وسیعی را دربر میگیرد و از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. برای مثال: کشتن انسان به عمد، رابطه جنسی خارج از حدودی که قانون تعیین میکند و غیره.
قربانیان جرمهای عمومی
این دسته شامل کسانی است که علیه امنیت ملی کشور، جاسوسی و خیانت به مردم در راستای آن به اعدام محکوم می شوند.
لغو اعدام در کشورهای مختلف
هرساله ۳کشور به طور میانگین مجازات اعدام را لغو می کنند. از سال ۱۹۸۵، (۱۳۶۴)، تا کنون چهل کشور مجازات اعدام را از قوانین خود حذف کردهاند. کشورهایی هم هستند که در بین اجرا کردن یا اجرا نکردن قانون اعدام مردد ند. به عنوان مثال گامبیا و گینه نو جزء آن دسته از کشورهایی هستند که بعد از لغو مجازات اعدام آن را به قانون خود باز گردانده اند اما کماکان آن را اجرا نمی کنند.
انواع اعدام
دارزدن، در حقیقت هنگامی که شخص محکوم به اعدام از طناب دار حلق آویز میشود ، ضربه شدیدی به ستون فقرات و گردن وی وارد میشود و در نتیجه باعث شکستگی و آسیب شدید در بصل النخاع میشود که این امر موجب ایست دستگاه تنفسی بدلیل فلج شدن ریهها میشود.
تیر باران، نحوه انجام تیر باران معمولا به این ترتیب است که شخص محکوم به اعدام را معمولا با طناب به یک تیرک عمودی می بندند و به فرمان فرمانده جوخه آتش، شخص محکوم گلوله باران می شود، شخص محکوم به مرگ با تیرباران معمولا نظامیان هستند.
سنگسار، یک نوع مجازات مرگ است که از طریق پرتاب سنگ به طرف مجرم صورت میگیرد.
خفه کردن، به عملی که با گرفتن گلو قربانی موجب نرسیدن خون به مغز یا نرسیدن هوا به ریهها میشود خفه کردن گویند.
گیوتین، نام دستگاهی است که برای انجام مجازات اعدام از طریق قطع سر به کار می رفت. این دستگاه از یک چارچوب عمودی بلند و یک تیغه معلق تشکیل شده است. تیغه بوسیله یک طناب بالا برده می شود وپس از رها شدن و سقوط روی گردن، سر را از تن جدا می کند.
شمع آجین، نوعی اعدام، در زمانهای گذشته بوده است. در این شکنجه، روی بدن(بیشتر سینه) افراد سوراخهای متعددی ایجاد کرده، و در محل این سوراخها شمع قرار داده، و روشن میکردند.
از دیگر نمونه های اعدام می توان به اتاق گاز، صندلی الکتریکی و تزریق سم اشاره کرد.
اعدام واژهای عربی است به معنی نابود کردن و از بین بردن عبارت است از قتل عمد دولتها و یا سران و رهبران مذهبی و آیینی علیه شهروندان تحت عناوین گوناگون. در طول تاریخ همواره دولتها و یا افراد و گروههای غالب و یا دارای قدرت، برای حذف فیزیکی مخالفین خود ویا افرادی که اعمالی خلاف قانون وقت را انجام دادهاند از آن سود جستهاند.
اعدام میتواند حکمی باشد که از سوی دستگاه قضایی کشورها صادر شدهاست و یا اینکه مستقیماً توسط نیروهای مسلح و نظامی کشورها صادر شده و به اجرا درآید. امروزه در اکثر کشورهای پیشرفته و مترقی حکم اعدام لغو شدهاست و یا در دست بررسی جهت الغا است. هر ساله به طور متوسط سه کشور مجازات اعدام را لغو میکنند. از سال ۱۹۸۵، (۱۳۶۴)، تا کنون چهل کشور مجازات اعدام را از قوانین خود حذف کردهاند.
انواع اعدام:
● دار زدن
● تیرباران
● سوزاندن در آتش
● زنده به گور کردن
● سر بریدن
● سنگسار
● اتاق گاز
● تزریق سم
● خفه کردن
● صندلی الکتریکی
● گیوتین
● شمع آجین
در زیر توضیح مختصری درباره بعضی از روش ها داده شده است:
دار زدن یکی از روشهای اعدام است که باعث شکستن ستون فقرات و گردن و در نتیجه آسیب شدید بصل النخاع میشود و موجب ایست دستگاه تنفسی بدلیل فلج شدن ششها میشود. البته اگر طول طناب کم انتخاب شده باشد، شکستن گردن اتفاق نمیافتد و وی با خفهشدن کشته میشد و در حالتی که طول طناب بسیار زیاد باشد، سر از بدن جدا خواهد شد.
تعداد اعدام گاه در حکم فردی تعداد دفعات اعدام نیز ذکر میشود که در این صورت اگر وی به آن تعداد اعدام شد و نمرد، فرد بخشیده میشود.
تیر باران یکی از راه های اجرای مجازات اعدام است . شخص محکوم به اعدام را معمولا با طناب به یک تیرک عمودی می بندند و بعد از قرائت حکم و به فرمان فرمانده جوخه آتش گلوله باران میشود . البته کیفیت اجرای تیر باران در کشورهای مختلف متفاوت است و با قوانین مختلفی اجرا میشود .اشخاص محکوم به مرگ با تیرباران معمولا نظامیان میباشند .بعنوان مثال هنگامی که صدام به اعدام با طناب دار محکوم شد وی خواستار اجرای حکم اعدام با تیرباران شد اما ادعای وی مبنی بر اینکه هنوز هم یک نظامی است و در صورت اثبات جرم باید تیرباران شود، از سوی دادگاه نادیده گرفته شد .
سوزانیدن در آتش یک روش اعدام است که در هند، یونان، روم، ایران و مصر باستان رواج داشتهاست. در هند باستان، این نوع اعدام به نام جآوهر، ساتی، ریزهج انجام میشدهاست. در قرون وسطا معمولاً برای اعدام جادوگران، آنها را در آتش میسوزانیدند.ژاک دو مولای، ژان هوس، ژاندارک، پاتریک هامیلتون، ویلیام تیندال، میشل سرویت، گیوردانو برونو، از مهم ترین افرادی هستند که در آتش سوزانیده شدهاند.
در این نوع اعدام سر فرد از ناحیه گلو با چاقو بریده می شود و یا با ساطور یا تبر از پشت سر ضربه محکمی وارد میشود.
سر بریدن فعلی معلوم است و برای زمانی بکار میرود که عمل سربُری عمداً صورت بگیرد. حالت مجهول آن سربریدگی است که عمدی یا غیرعمدی بودن این عمل از آن استنباط نمی شود.
برای انجام سر بریدن محکومان و مجرمان دستگاهی نیز ابداع شده به نام گیوتین.
سنگسار، یک نوع مجازات مرگ است که از طریق پرتاب سنگ (که به صورت گروهی انجام میشود) به طرف هدف صورت میگیرد.
این نوع اعدام ابتدا در یونان و رم باستان شروع شد، و بعد در ادیان یهودیت و اسلام وارد گشته است.
در این کشورها کسی که به سنگسار محکوم میشود باید در پارچهای سفید پوشانیده شده اگر مرد است تا لگن خاصره و اگر زن است تا کمر او را در خاک دفن میکنند و سپس با سنگهایی که یکباره محکوم را نمیکشد بلکه به تدریج و با تحمل درد موجب مرگ وی میشود به پرتاب سنگ به سوی شخص قربانی میپردازند.
(نگارهای از قرن نوزدهم، از سنگساز قدیس استفان، اولین شهید کاتولیک، توسط یهودیان)
شمع آجین نوعی اعدام است. در این نوع اعدام، سینه فرد را با نیزه و یا وسائل دیگر سوراخ نموده و شمع را در بدن او قرار میدادند.
(سوراخ کردن بدن اعدامی برای قرار دادن شمع)
______________________________________________________________
منبع : افکار نیوز
تاريخچه،اهداف، انواع و ويژگيهاي مجازاتهاي كيفري
خبرگزاري فارس:اگر تاريخ مجازاتها در طي قرون مورد مطالعه قرار گيرد بخوبي آشكار مي شود كه از زمان ايجاد آنها تا عصر حاضر،دچار تحولات و دگرگوني هاي بسيار شده و مداوماً تغيير شكل داده است .
اگر تاريخ مجازاتها در طي قرون مورد مطالعه قرار گيرد بخوبي آشكار مي شود كه از زمان ايجاد آنها تا عصر حاضر،دچار تحولات و دگرگوني هاي بسيار شده و مداوماً تغيير شكل داده است . تحميل مجازات در درجه اول به علت عمل زشتي بود كه مجرم مرتكب شده بود . اين مجازات كه ابتدا بصورت انتقام تجلي پيدا كرد بعدها جنبه اخلاقي بخود گرفت و بتدريج با افزوده شدن صفات ديگر كه هدف و آرمانهاي عاليتري را تعقيب مي كرد از صورت اوليه خارج شد . انتقام در واقع از احساسات وعواطف كور سرچشمه مي گرفت و واكنش آني و نهادي انسان بود و شكل و سازماني نداشت وتوسط بشر پديد نيامده بود ، در حالي كه مجازاتها بوسيله بشر بوجود آمده و شكل وسازماني پيدا كرد . به سخني ديگر ، عشق به انتقام جنبه ذاتي داشت ولي اراده مجازات كردن جنبه اكتسابي بخود گرفت . شارل مينويسد كه شكل سركوبي كه در حقوق جزا وجود داشت به تدريج از بين رفت و دگرگوني هاي قابل توجهي در آن پديد آمد بطوري كه در زمان حال به مرحله اي رسيده است كه ممكن است جاي خود را به اقداماتي بدهد كه براي « دفاع اجتماعي » ضرورتي است .(1) ايهرينگ Iheing مي نويسد كه تاريخ مجازات بيان كننده القاء مداوم آن است . (2) شارل معتقد است كه حقوق جزا در قديم بر روي اصول مادي دنيايي و فلسفي پايه گذاري شده بود ولي در قرون وسطي رابطه اي با خدا پياده كرد و در قرن 18 مبنايي عقلاني و منطقي يافت ودر قرن 19 براصل « واقعيتهاي قضائي » قرار گرفت و امروز به طرف يك انسانيت قضائي گام بر مي دارد زيرا به هر قيمتي كه شده است مي خواهد بين عقل و منطق با بي منطقي و بين فرد با اجتماع ،آشتي و صلح برقرار سازد .(3) دگرگوني هايي را كه در كيفرها در دورانهاي مختلف حاصل شده است مي توان به طريق ذيل خلاصه كرد : 1- كشتار دسته جمعي ( انتقام جمعي ) مرل و ويتو مي نويسد كه واكنشهاي كينه توزانه و انتقام جويانه افراد باعث شد كه اولين حقوق جزاي روزهاي اول تاريخ پايه گذاري شود و جوامع اوليه آنرا مورد اجرا قرار دهند .(4) ماكارويكز Makaewicz ضمن اشاره به همين موضوع مي نويسد كه در نزد انسانهاي اوليه ، مجازات يك نوع واكنش اجتماعي بوده است كه بصورت انتقام دسته جمعي و شخصي تظاهر پيدا مي كرد و مورد تأييد اجتماع آنزمان بود .(5) استمنتز Steinmetz براي توجيه حالت انتقام جويانه مي نويسد كه انسان داراي انديشه پيشرفت و برتري است و مايل است هميشه بر ريبش رجحان داشته باشد و برتر از او بشمار آيد . بهمين جهت اگر بدي ببيند و مورد آزار قرار گيرد سعي مي كند تا بدي را با بدي جبران نمايد و رنجي را كه تحمل كرده است بصورت شديدتري برقيب خود تحميل كند و بدينوسيله رنج خاص خود را بوسيله ترضيه خاطري كه از رنج ديگري احساس مي كند شفا دهد.(6) يكي از خصوصيات بشر آنست كه هميشه مي خواهد اميال خود را بهر قيمتي كه شده است برآورده نمايد ،لذا مي كوشد تا مشقاتي را كه متحمل كرده است.(7) بهمين جهت انتقام گرفتن نهادي است كه در انسان وجود دارد و او آنرا نيافريده و هيچ وقت سازمان نداده است .(8) اين واكنشي كه استمنتز به آن اشاره مي كند به تدريج چندين مرتبه تغيير شكل داده و مراحل مختلف را طي كرده است . صدمه رساندن و زيان زدن به هر صورتي كه ميسر است اولين واكنشي بود كه از طرف زيان ديدگان عليه خسارت زننده صورت مي گرفت . قيام براي لطمه وارد نمودن و انتقام جوئي تنها عليه خسارت زننده انجام نمي شد و جنبه شخصي نداشت بلكه همه خانواده يا طايفه يا قبيله او را در بر مي گرفت . بدين صورت كه دو طايفه يا دو قبيله بجان هم مي افتادند ويكديگر را قلع و قمع مي كردند تا بدينوسيله رفع اهانت بشود يا اموال غارت شده مجدداً بدست آيد يا قاتل و خانواده او به مجازات برسند .(9) گاهي آتش انتقام ميان دو طايفه شعله ور مي شود زيرا فردي از طايفه اي ، كسي را از طايفه ديگر مورد اهانت قرار داده يا كشته بود . در نتيجه دو طايفه بجان هم مي افتادند و يكديگر را مضروب و مجروح مي كردند با به قتل مي رساندند . گاهي دو قبيله بجان هم مي افتادند زيرا فردي از قبيله اي، ديگري را كه متعلق به قبيله اي ديگر بود مورد اهانت و صدمه قرار ميداد يا به قتل ميرساند ، درنتيجه كينه توزي و انتقام به صورت يك جنگ قبيله اي در مي آمد(9). جنگ و جدال ميان دو قبيله غالباً بسيار خونين و وحشت انگيز بود و اغلب اتفاق كه سالها بطول مي انجاميد . اينگونه عمل كردن باعث مي شد كه صدمه وارده به زيان زننده بمراتب شديدتر از آنچه باشد كه خسارت ديده تحمل كرده است زيرا بر سر مسائل جزئي ، لشكر كشيها صورت مي گرفت و ضرب و جرحهاي فراوان و قتلهاي بسيار رخ مي داد .(10) ريموند سالي مي نويسد كه تمام اين اعمال در يك اجتماعي بوقوع مي پيوست كه همه مردم حالت جنگ جوئي داشتند و هميشه در حال انزاع و نبرد بسر مي بردندو در واقع به خشونت كردن و تجاوز و ستيزه جوئي عادت نموده و خود گرفته بودند .(11) I - پرداخت غرامت يكي از طرق سازش، جبران خسارت بوسيله غرامت بود كه از طرف طايفه يا قبيله زيان زننده به طايفه زيان ديده پرداخت مي شد . نحوه پرداخت بدين طريق بود كه دو طرف دعوي در مورد جبران خسارت، جلسات متوالي تشكيل مي دادند و به بحث مي پرداختند تا بالاخره بتوافق برسند . پس از آنكه توافق كامل حاصل مي شد به جنگ و زد و خورد خاتمه مي دادند و دست از انتقام جوئي و قتل و غارت بر مي داشتند . معمولاً توافق زماني انجام مي شد كه خانواده يا قبيله زيان ديده بخوبي مي توانست برتري و قدرت خود را به اثبات برساند و گرنه گرفتن غرامت نشانه ترس و ضعف بود و در نتيجه لطمه بزرگي به شرافت و حيثيت محسوب مي شد ،به همين جهت توافق صورت نمي گرفت . گاهي اتفاق مي افتاد كه بعد از توافق و پذيرفته شدن غرامت توسط خانواده زيان ديده باز هم كينه و نفرت درنهاد افراد اين خانواده باقي مي ماند. لذا هر آن ممكن بود كه در يك موقعيت مناسب ، از زيان زننده يا خانواده او انتقام گرفته شود . در اواخر قرن ششم بين دو نفراز قدرتمندان فرانسه بنام سيشاريوس Sichaius و كرامنيزند Chamnisind نزاع و نبردي صورت گرفت كه بعد از جنگهاي بسياري كه بوقوع پيوست و قتلهايي كه اتفاق افتاد كرامنيزند به پذيرفتن غرامت تن در داد . پس از آن مدتها دوستي بسيار صميمانه اي ميان آنان برقرار شد ولي عليرغم گذشت سالها صميميت، روزي بعلت سخني ناانديشه و بدون غرض خاص از جانب سيشاريوس كه تحت تأثير شراب به زبانش جاري شد، نفرت و كينه توزي قديمي از نو در نهاد كرامنيزند بيدار شد و بلافاصله با خنجر به سيشاريوس حمله كرد و او را بعلت عملي كه سالها قبل مورد بخشش خود قرار داده بود به قتل رساند .(12) استمنتز مي نويسد كه در قبيله سوآن Suane چنانچه بعد از نبردهاي بسيار ، ميان مخاصمان صلح بوجود آمد و خونبهاي لازم بزيان ديدگان پرداخت گردد ،باز اتفاق مي افتد كه غرامت گيرنده ، دشمن خود را در اولين موقعيت مورد حمله قرار دهد و بكشد و غرامتي را كه دريافت داشته است بخانواده او مسترد دارد .(13) نمونه هايي در دست است كه گاهي چنين عملي پس از گذشت ده سال صورت گرفته است .(14) مرل و ويتو مي نويسند كه بعدها كه به تدريج حكومتها قدرت گرفتند و اصلاحات بدست آنها آغاز شد،كوشش بعمل آمد تا روش غرامت گرفتن همگاني شود وبگروههاي مختلف اجتماعي تحميل گردد . لذا توافقي كه بين مخالفان در مورد غرامت صورت مي گرفت جاي خود را به غرامتهاي قانوني داد كه توسط حكومت معين مي شد .(15) II– تغيير طايفه يكي ديگر از موارد سازش، وادار كردن بزهكار به تغيير طايفه بود زيرا اعتقاد بر آن بود كه اگر تعادلي بهم خورد بهر صورت كه شده است بايد بوجود آورنده آشفتگي و بي نظمي در راه اصلاح و بهبود وضع آشفته بكوشد و نظم اوليه را برقرار سازد . بهمين جهت هر گاه مردي بدست ديگري كشته مي شد قاتلش مورد محاكمه قرار ميگرفت . اگر نتيجه محاكمه بزيان او بود و حكم محكوميتش صادر مي گرديد مجبور بود كه تغيير طايفه بدهد و خود را متعلق به خانواده مقتول بداند . يعني قاتل مي بايست جاي مقتول را در خانواده اش بگيرد و با بيوه او ازدواج كند يابعنوان فرزند يا برادر،عضوي از اعضاء خانواده محسوب شود .(16) اين روش هنوز در برخي از ايالات آمريكاي لاتين ادامه دارد و قاتل مجبور است جاي مقتول را در طايفه و خانواده او اشغال كند و سرپرستي خانواده اش را بعهده بگيرد .(17) III– شرمسار كردن طريقه ديگري كه مي توانست بين مخاصمه كنندگان صلح و آشتي برقرار كند ، شرمسار كردن متجاوز بود . بدينصورت كه خانواده زيان ديده از متجاوز مي خواست كه دستها را از يكديگر باز نمايد و در حاليكه زانو مي زند وسر را به پائين خم مي كند از عمل خود پوزش بخواهد وتقاضاي بخشش و گذشت كند .(18) ايوانيشف Ivanicheff تشريفاتي را كه در اين مورد تا قرن 16 در موراوي Moavie رواج داشت بصورت ذيل بيان مي كند : (19) قاتل در حاليكه بوسيله 50 نفر از اقوام و خويشان همراهي مي شود با پاي برهنه و بدون كمربند بگورستاني كه مقتول در آنجا دفن است، مي رود و خود را به زمين مي اندازد و پيشاني را به خاك روي گور مقتول مي سايد، سپس يكي از نزديكان مقتول شمشيرش را روي گردن قاتل مي گذارد و سه دفعه مي گويد : « من هم اكنون مالك زندگي تو هستم همانطوركه تو مالك زندگي برادرم ( يا پدرم يا … ) بودي » . قاتل سه دفعه پاسخ مي دهد : « حق با تست ، تو مالك جان مني ولي بخاطر خدا از تو تقاضا مي كنم كه آنرا برگرداني » . 2- نبرد تن بتن نوع ديگر مجازات كه در واقع نوعي انتقام تغيير يافته مي باشد ، جنگ تن بتن است . بدينصورت كه اهانت كننده و اهانت شده در برابر يك قاضي به نبرد مي پرداختند .(20) اين نبرد تن به تن در واقع همان دوئلي است كه بعدها رواج يافت .(21) بكاريا مي نويسد كه عقايد بر آن است كه در نزد ملتهاي قديمي دوئل وجود نداشته است. (22) به نظر بكاريا، اين امر مي تواند دو علت داشته باشد : (23) 1- مردمي كه در آتشكده ها، معبرها و تماشاخانه ها جمع مي شدند يا بعنوان دوست گردهم مي آمدند مورد سوء ظن همديگر قرار نداشتند ، بهمين جهت هيچگاه مسلح نبودند . 2- نبرد تن بتن يك نمايش عمومي و همگاني و در سطح پائين قرار داشت زيرا مخصوص گلادياتورها و برده هاي بدنام بود و ديگران بشدت نفرت داشتند كه با دست زدن به چنين نبردي ، خود را تا حد برده ها تنزل دهند وبا آنان آميخته شوند . اسزره Szeer يكي از علل اساسي ايجاد دوئل را كه بعدها بشدت رواج يافت، عدم اعتماد دو طرف دوئل كننده بقضاوت ذكر مي كند . بهمين دليل عليرغم ممنوعيتي كه بعدها پيش آمد باز هم افراد در خفا با يكديگر به دوئل مي پرداختند .(24) 3- قصاص قصاص يا انتقام شخصي،نوع ديگر مجازات بود . اين پديده كاملاً ابتدائي و بسيار سنگين كه براي ايجاد تعادل بهم خورده اجرا مي شد ، حق قانوني قرباني بود . بدين نحو كه او حق داشت متعرض را بهمان طريقي كه او را مورد ايذاء وصدمه قرار داده است رنج و شكنجه دهد . يعني اگر كسي چشم ديگري را كور مي كرد ، قرباني حق داشت چشم متعدي را كور كند و اگر كسي بديگري ظلمي روا مي داشت مظلوم مي توانست به همان اندازه ظالم را مورد تعدي قرار دهد . اگر در تجاوز ارتكابي از طرف مجرمي قتلي اتفاق مي افتاد ، حتي قصاص بورثه او منتقل مي شد . ووتن و لئوته مي نويسد كه فرانسويها بلافاصله اجازه قصاص نمي دادند زيرا قصاص داراي محدوديتهايي بود . بدينصورت كه ابتدا زيان ديده يا خانواده قرباني از زيان رسان يا خانواده او غرامتي را كه متناسب با جرم ارتكابي بود تقاضا ميكرد و بزهكار يا خانواده او ملزم بود آنرا بپذيرد و غرامت درخواستي را بپردازد . اگر مجرم يا خانواده اش از پرداخت غرامت سرباز مي زد، آنگاه مسأله قصاص پيش مي آمد .(25) مونتسكيو با اين روش قصاص مخالف بود ودر روح القوانين خود در مورد ژرمنها كه به اين طريق عمل مي كردند ، مي نويسد : (25) - اجراي عدالت در نزد اين ملتهاي متجاوز و خشن ، چيزي جز موافقت با اعمال بزهكارانه مرتكبان جرم و حمايت از رفتارهاي آنان نيست زيرا اينگونه عمل كردن كه كاملاً برخلاف روش ساير ملتهاست فقط حمايت از مجرم عليه زيان ديده مي باشد : قصاص هم از انسان و هم غير انسان بصورت مختلف انجام مي شد . الف – قصاص از غير انسان كوشش در راه سركوبي جرم كه توسط قصاص صورت مي گرفت باعث شد كه هيچگونه توجهي به شخصيت بزهكار نشود و مسئوليت او مطلقاً مورد نظر قرار نگيرد تا بر حسب آن مجازاتي معين و اجرا گردد . به همين جهت اجر شاخه درختي باعث كشته شدن كسي مي شد ، آنرا قطع مي كردند واز بين مي بردند و اگر حيواني انساني را به قتل مي رساند ،آن حيوان را به محاكمه مي كشاندند و پس از طي جلسات معين و منظم محاكمه حكم نابوديش را صادر مي نمودند و حكم را به مرحله اجرا در مي آوردند و حيوان را به قتل مي رساندند .(26) لوي برول معتقد است كه اين امر حتي امروز هم در ميان برخي ايالات آفريقا اجرا مي شود .(27) روشفور ochcfort مينويسد كه اگر برزيلي ها با سنگي برخورد مي كردند و صدمه ميديدند ، براي مقابله به مثل آن را با دندانهاي خود گاز مي گرفتند و حتي اگر در جنگ توسط تير و نيزه اي مورد لطمه قرارمي گرفتند ، آنها را نيز دندان مي زدند .(28) گرچه اين روش و نحوه عملكردي امري كاملاً اوليه است ولي كم و بيش ، شايد ناخودآگاه ، حتي در زمان حال نيز گاهي به چشم مي خورد . بدين صورت كه غالباً مشاهده مي شود كه كسي كه مورد صدمه شيي قرار ميگيرد، آنرا بعنوان مقابله به مثل مي شكند يا مورد لطمه قرار مي دهد . مثلاً اگر ليوان يا بشقابي دست كسي را ببرد ، گاهي ديده شده است كه آن فرد با عصبانيت هرچه تمامتر كه نشانه كينه و غيظ ونفرت اوست ، آنها را به يك سو پرتاب كرده ، يا محكم بزمين كوبيده و خورد نموده و برروي آنها لگد زده است . ب- قصاص از انسان اما چنانچه قاتل يك انسان بود چند مسأله پيش مي آمد . بدين نحو كه يا جرم علني و مجرم كاملاً شناخته شده بود ويا آنكه ارتكاب جرم بنحوي بود كه شخص بخصوصي درمظان اتهام قرار نمي گرفت بلكه اشخاص بسياري مورد سوء ظن واقع مي شدند ، يا بالاخره آنكه راه هرگونه سوء ظنو حدسي بكلي مسدود بود و مطلقاً امكان نداشت كسي را متهم نمود . I– مجازات بزهكار شناخته شده چنانچه جرم علني و بزهكار كاملاً شناخته شده بود بسيار نادر اتفاق مي افتاد كه پديده عاطفي برانگيخته نشود و همه چيز را در حيطه تسلط خود نگيرد . عليه جرائم سنگين ، واكنش آني و بسيار خشونت آميز بود و ميتوان گفت كه معمولاً مرگ و نابودي بهمراه داشت . II– مجازات فرد مظنون اگر جرم چنان نبود كه بتوان عامل اصلي را شناخت ، ضمن آنكه دراجتماعات اوليه غالباً برخي پيشآمدهاي اتفاقي يا طبيعي بيك اراده بد كاره نسبت داده مي شد يك يا چند نفر بعنوان عامل يا محرك مورد سوءظن قرار مي گرفتند . اشخاص مورد سوء ظن غالباً درمعرض عتابهاي بسيار شديد جمع واقع مي شدند بطوريكه نمي توانستند به هيچ وجه خود را از شرط شومي كه برايشان پديد مي آمد و محيط منحوسي كه فراهم مي گرديدنجات دهند . تنها راه نجاتي كه براي آنان موجود بود سالم برون آمدن از آزمايشي بنام « آزمايش قضائي » بود .(29)بديهست كه اين آزمايش بزرگترين خطرات را براي آنان در برداشت . در اينمورد عقيده برآن بود كه در آزمايش قضائي، قدرتهاي مقدس به نفع يا بزيان فردي كه مورد سوءظن مي باشد دخالت مي كنند . بنابراين بخوبي مشاهده مي شود كه آزمايش قضائي كه با احضار قدرتهاي فوق بشري همراه بود تا چه حد پاسخگو و ارضاء كننده احتياجات انسانها در سركوبي با جرائم بوده است . III– شناختن بزهكار از طرق مختلف و مجازات او موضوعي كه بيشتر باعث تعجب مي باشد و شايد براي مردم عصر حاضر كه افكارشان بر قواي عقلاني مبتني است و منطقي تر مي انديشند ، امري بسيارپوچ و عملي باطل به نظر آيد ، راه حل سوم است كه درراه كشف عامل جرمي كه ناشناس مي باشد و هيچگونه مدركي از او در دست نيست بكار ميرفته است . امروز اگر جرمي بوقوع بپيوندد ، پس از يك پيگيري دقيق و بررسي جدي، چنانچه مدركي بدست نيايد ، پرونده بايگاني مي شود . اما همانطور كه اشاره شد ، اين عمل در ابتدا بدين طريق امكان پذير نبود زيرا به هر قيمت مي بايست كسي مقصر شناخته مي شد . براي شناخت بدكار از چند روش استفاده مي شد .(30) سئوال از جسد اگر تجارب و بررسيها و تحقيقات منتج به نتيجه نمي شد و بزهكار همچنان ناشناخته مي ماند ، افراد از خدايان طلب مشورت مي كردند و تحت اشكال گوناگون بدستگاه خداوندي متوسل و متشبث مي شدند . اين طريقه عمل كردن بنام « سئوال از جسد » معروف بود . روش كار بدينصورت بود كه مردي مرده را به پشت حمل ميكرد و تمام افراد در مقبره گرد او حلقه مي زدند و منتظر مي ماندند تا مرده بوسيله يك حركت دست يا سر … كسي را كه قاتل است مشخص نمايد . سئوال از مورچه روش ديگري بنام « سئوال از مورچه » شهرت داشت . اين طريقه عملكرد آن بود كه خاك درون گور را با دقت هرچه تمامتر صاف مي كردند تا اولين مورچه ظاهر شود . راهي را كه اين مورچه در پيش مي گرفت مشخص كننده طايفه يا قبيله اي بود كه قاتل به آن تعلق داشت . به همين جهت فوراً طايفه يا قبيله مقتول مجهز مي شد و به يك لشكر كشي خونين دست ميزد تا بتواند از طايفه يا قبيله قاتل انتقام بگيرد . IV مجازات بيگناهان نوع ديگر قصاص بنام « قصاص كوركورانه » مشهور بود . بدينصورت كه هميشه قصاص به طريقه عمل مقابله به مثل با فرد خطاكار انجام نمي شد . يعني حتماً لازم نبود كه كسي كه بديگري لطمه اي وارد آورده تا مورد حمله زيان ديده قرار گيرد ، بلكه هدف آن بود كه صدمه بهر قيمتي كه شده است جبران گردد و خشم بغليان آمده فروكش نمايد و ترضيه خاطرفراهم شود . بنابراين اهميتي نداشت كه چه كسي مورد آزار زيان ديده يا خانواده او قرار گيرد . مثلاً در قبيله ناواجو Navajoe كسي كه زنش خيانتكار باشد هركسي را كه بتواند به قتل مي رساند .(31) در قبيله داكوتا Dacotah كسي كه اموالش به دزدي و غارت برود ، براي مقابله به مثل از هركسي كه ممكن باشد مي دزدد و اموالش را غارت مي كند .(32) حتي گفته مي شود كه توپي ها Tupi كه سرخپوستان آمريكاي جنوبي مي باشند موقعي كه بخشم مي آيند حشرات و جانوران موذي را مي خورند .(33) قصاص از غير خطاكاران معمولاً در اطفال بخوبي مشاهده مي شود زيرا غالباً كودكي كه مورد ضرب و شتم پدر و مادر يا قويتر از خود قرار گيرد ، كودك كوچكتر از خود را مورد آزار قرار مي دهد يا به پرندگان وحيوانات آزار ميرساند يا بالاخره صدمه اي به اشياء يا حتي ديوار و در مي زند . چنين حالتي كم و بيش درنزد برخي از بزرگسالان نيز وجود دارد . 2- انواع كيفرها در جوامع اوليه و حتي برخي جوامع پيشرفته، بجز كيفرهائي كه مورد بحث قرار گرفت و تقريباً جنبه عام داشت با انواع ديگري از مجازاتها نيز برخوردار مي شود كه گرچه تا حدودي استثنائي است ولي بهرحال درخور توجه كامل مي باشد زيرا بكلي با ساير مجازاتهاي تحميلي فرق دارد . الف- مجازات از طريق « سنگ زيبا » در سال 1050 قبل از ميلاد مسيح ، كتابي مربوط به مجازاتها در نه فصل در چين منتشر شد كه در آن نوعي سياست كيفري كه هدفش اصلاح بزهكار بود وجود داشت . توبه استغفار از اعمال نادرست ارتكابي، دو هدف برزگ مجازاتهاي پيش بيني شده را تشكيل مي داد . بهمين جهت مجازات مرگ درباره كساني كه بعلت اشتباه ، غفلت ، اتفاق نامطلوب ، حادثه ، مرتكب جنايتي ولو هرقدر شديد شده بودند و به خطاي خود كاملاً وقوف داشتند ، به مرحله اجرا در نمي آمد .(34) مارك آنسل M . Ancel مي نويسد كه اين اصل كه در قانون چنين وجود داشت از هر جهت قابل توجه است زيرا در جوامع اوليه ، واكنش آني بود و مجازات بعنوان توبه از عمل ارتكابي فوراً اجرا مي شد .(35) اين محقق در همين قانون به نوعي مجازات اشاره ميكند كه بنام « سنگ زيبا » معروف بود . طريقه عمل بدينسان بود كه سنگ مخططي را در درگاهي دادگاه قرار مي دادند و بزهكار را برروي آن مي نشاندند تا با نگاه كردن بخطوط سنگ ويافتن تناسب يا عدم تناسب ميان آنها در اصلاح خود بكوشد. اقامت برروي سنگ سه تا سيزده روز بطول مي انجاميد . پس از طي اين دوره، محكوم به كارهاي شاقه عمومي گماشته مي شد .(36) ب- گذشت و بزرگواري اسزره مي نويسد كه افرادي كه از قدرت روحي زيادي برخوردار بودند ، هنگامي كه مورد تعرض قرار مي گرفتند و زياني به آنان وارد مي شد ، بجاي ابزاز خشونت ، بطريق آرامتر و نرمتري رفتار مي كردند .(37) مثلا در نزد افراد قبيله آپساروك Apsaoke ، اگر مردي مورد خيانت زنش قرار مي گرفت ، با كمال ميل او را رها مي كرد و دراختيار عاشقش قرار مي داد تا با هم زندگي كنند . اين مرد حتي براي آنان هديه هائي نيز تهيه مي نمود و در اختيارشان مي گذاشت .(38) استنمتز مي نويسد كه در قبيله هيداتسا Hidatsa هنگامي كه زني به شوهرش خيانت مي كرد ، شوهر اجازه داشت بلافاصله اورا بكشد ولي برخي از شوهرها كه از روحيه اي قوي برخوردار بودند ، زن خود را به معشوق واگذار مي كردند ويك اسب نيز به آنها پيشكش مي نمودند .(39) ج – مسخره كردن كلاين برگ Kinebeg به نقل از ويسلر Wissle مي نويسد كه انسانهاي اوليه در برابر يشخند وتمسخر بسيار حساس بودند و اگر فردي پي مي برد كه يكي از دوستانش نسبت به او عقيده اي بد پيدا كرده است و در واقع نسبت به شخصيت او ديگر احترامي قائل نيست شديداً ناراحت مي شد . بهمين جهت اين افراد مخصوصاً سرخ پوستان آمريكا ، بزهكاران را بوسيله خنده و مسخره كردن مورد تنبيه قرار مي دادند .(40) لوي Lowie مي نويسد كه نزد برخي از طوايف مانند Crow كروها ، هنگامي كه فردي دست به عملي مي زد كه باخلاق زيان وارد ميكرد بديده يك مقصر نگريسته مي شد ولي هيچ كس به هيچ عملي كه مستقيماً او را هدف قرار دهد مبادرت نميكرد بلكه شبانگاهان كه همه دور يكديگر جمع مي شدند يكي رو به همه ميكرد و مي گفت : « آيا عملي را كه فلاني انجام داده است شنيده ايد ؟ » سپس در ميان خنده و قهقهه بسيار ، اشتباهي را كه مقصر مرتكب شده بود در خلال عبارات بسيار مسخره آميز و توام با طنز و كنايه هاي ريشخند كننده شرح و بسط مي دادند و مدتها خود را به آن مشغول مي كردند . در نتيجه مقصر از آنچه كه بسر او مي آوردند بقدري شرمنده و سرافكنده مي شد كه گاهي طايفه را ترك مي كرد و ديگر مراجعت نمي نمود مگر آنكه بوسيله اي مي توانست اشتباه خود را جبران نمايد .(41) 5- كيفرهاي جديد تا اوايل قرن نوزدهم در نظامهايي كه تاكنون مورد بحث قرار گرفت همانطور كه اشاره شد هرگونه مسئوليت شخصي مجرم نفي شده بود و شخصيت بزهكار مطلقاً مورد توجه قرار نداشت . زيرا از يك سو عقيده برآن بود كه هرمجرمي بايد سركوب شود و به هر قيمتي كه شده نظم بهم خورده، ترميم گردد . به همين جهت مجازات به منظور برقراري نظم مختل شده بوسيله جرم ارتكابي انجام مي شد . از سوي ديگر موضوع ارضاء حس انتقام و كينه جوئي و سزا دادن بتجاوز كار در ميان بود . به همين جهت مكافات بمنظور فرونشاندن خشم زيان ديده يا خانواده يا طايفه و قبيله او و زيان رساندن به متعرض و خطا كار صورت مي گرفت . در نظام جديدي كه بوجود آمد به شخص مجرم نيز توجه شد .بدين معني كه حدود مجرميت بزهكار نيز تا حدودي مورد ارزيابي قرار گرفت و اندازه مسئوليتش درعمل خطاكارانه ارتكابي مورد توجه واقع شد تا بر مبناي آنها ، مجازات لازم درباره او اجرا گردد . كيفرهاي جديد يانظامي كه از آن صحبت مي شود در حقيت هماني است كه از زمان قديم شروع شده وتا قرون وسطي و دوره هاي بسيار نزديك تا اوائل قرن نوزدهم ادامه داشته است و بقاياي آن حتي تا زمانهاي اخير نيز به چشم مي خورد . درنظام جديد و نظامي كه بعد بوجود آمد انتقام شخصي مبدل به انتقام اجتماعي شد و وظيفه اي راكه شخص عهده دار بود اجتماع بعهده گرفت . كيفرهايي كه در اين دوره به مجرم تحميل ميگرديد خشونت آميزترين صورت ممكن را داشت . ماكسول Maxwell مي نويسد كه برخي شكنجه هائي كه درباره مجرمان اعمال مي شد به مراتب شديدتر وبدتر از عقوبتهائي بود كه در قوانين رم قديم وجود داشت .(42) مرل و ويتو در همين زمينه مي نويسند كه صورت مجازاتها و شكنجه هاي تحميلي به افراد به حدي غير انساني و سبعانه بود كه انسان را بلرزه در ميآورد . (43) شارل معتقد است كه در بسياري از قوانين وحشيها و انسانهاي اوليه هيچگاه نميتوان افراطي را كه در شكنجه ها و عقوبتهاي سفا كانه اعمال شده به ملتهاي اروپائي تا پايان قرن هيجدهم وجود داشت مشاهده نمود .(44) قانونگزاران اين دوره بينهايت بيرحم و سنگدل بودند ، (45) كوري و سفاكي و قساوت قانون موسي هم به مراتب كمتر از قانون موياردوووگلان Muyart de vouglans بود . دراين دوره حتي بعلت يك دزدي ناچيزي كه توسط نوكر يا كلفتي صورت مي گرفت مجازات مرگ اعمال مي شد . (46) در همين مورد اتفاقاً ژرژپيكا G. Picca به موردي اشاره مي كند كه در سال 1772 در ليون رخ داد . در اين سال كلفتي بعلت دزديدن بيست و چهار عدد حوله و دستمال محكوم به مرگ شد و به قتل رسيد .(47) اين كيفرها را ميتوان به طريق ذيل خلاصه كرد : الف - مرگ با شكنجه قوانين جنائي اين دوره بسيار خشن و غير انساني و توام با قساوتي فوق العاده بود . بدين ترتيب كه عامل جرم مورد انواع واقسام عقوبتها قرار ميگرفت . مثلاً مجازات مرگ بصور گوناگون ، همراه با سفاكي و بيرحمي هرچه تمامتر انجام مي شد . بدينطريق كه محكومان به مرگ را بطور عادي از ميان بر نمي داشتند و به قتل نمي رساندند بلكه آنان را به فجيع ترين وضع ممكن مي سوزاندند ، زير چرخ مي گذاشتند ،صليب وار بدار مي كشيدند، شقه مي كردند ، (48) تعداد كساني كه در اين دوره هاي بي رحمي و قساوت به قتل رسيدند فراوانند . يكي از قضات آلمان بنام كارپزو Carpazow افتخار مي كرد كه بيست هزار نفر را اعدام كرده است .(49) ب- شكنجه جسماني مجازاتهاي جسماني نيز بنوبه خود بصورت وحشيگرانه اي اعمال مي گرديد. اينگونه كيفرهاي بيرحمانه كه لرزه ببدن بشرمتمدن امروز مي اندازد عبارت بود از :شكنجه در زير چرخ ، شلاق زدن ، دست و پا قطع كردن ، داغ كردن با آهن سرخ شده ، سوراخ كردن گلو با ميله داغ ، بريدن زبان ، جدا كردن انگشتان ، كشيدن زبان از زير گلو و قطع كردن آن ، بريدن گوش،اعمال شاقه و بالاخره شكنجه هاي مختلف ديگر .(50) ج – اعمال مجازات در ملاء عام منظور از اجراي اينگونه شكنجه هاي وحشتناك ، بيشتر براي ايجاد ترس و دلهره در مردم بود . به همين جهت تنها بعقوبت دادن در زندانها اكتفا نمي شد بلكه غالباً مرتكبان جرم را به طناب مي بستند ، سوزن به بدنشان فرو مي كردند ،شانه هايشان را با آهنهاي داغ و سرخ شده مي سوزاندند ، مچ دستشان را قطع مي كردند و آنان را در ميدانهاي بزرگ مدتها به صليب مي كشيدند و بالاخره شقه مي كردند ، مي سوزاندند و بصور مختلف مي كشتند . (51) د- شرايط زندانها زندان خود نيزيكي ديگر از طريق ديگر شكنجه بود زيرا در بدترين شرايط ممكن قرار داشت و زندانيان در سخت ترين وضع بمانند حيوانات زندگي مي كردند . زندان در اين دوره بصورت سردابهاي وحشتناك و تنگ و تاريك و غارها و دخمه هايي بودكه حيوانات هم قادر به ادامه زندگي در آنهانبودند .نور ، هوا، بهداشت ، هيچ چيز وجود نداشت . بارها زندانياني كه آزاد مي شدند نورديدگان خود را در برخورد با هواي آزاد و روشن از دست مي دادند زيرا در تمام مدت تحمل زندان در تاريكي محض زندگي مي كردند . ه – علت اينهمه شكنجه چه بود ؟ اگر علت اينهمه رفتارهاي ناانساني و وحشيگريهاي وحشتناك و قساوتها و بيرحميها جستجو شود بنظر طرفداران اين كيفرهاي سنگين و مدهش بر ميخوريم كه معتقد بودند كه شدت مجازات و تحميل مكافاتهاي خشونت آميز باعث مي شود تا افرادي كه قصد ارتكاب جرمي را دارند و مايلند خود را آلوده اعمال ضد اجتماعي نمايند ،به عواقب منحوس دهشتناك آن بينديشند و متوجه باشند كه در صورت آلودگي ، چه آينده نكبت باري در انتظارشان مي باشد . با توجه به اين امر محققاً كمتر كسي مرتكب جرم مي شود و كوششها مصروف احتراز از دست زدن باعمال ضد اجتماعي مي گردد . بنابراين چنين مجازاتهايي نتايج بسيار مفيدي در بردارد . لووي برول مي نويسد ، اين سنخ فكر طرفداران مجازاتها محققاً بر استباه بود زيرا شدت و خشونت مجازاتها هرگز نتوانسته است جلوي وقوع جرائم را سد كند و مانع ارتكاب جرم افراد گردد . (52) ووئن ولئوته نيز با توجه به مجازاتهاي تحميلي اين دوره و رفتارهاي خشني كه در قبال مجرمان وجود داشت مي نويسد كه آيا واقعاً ميتوان ادعا كرد كه اين اعمال نادرست ، خود وسيله اي براي ايجاد حالت سبعيت در بزهكاران نبوده است ؟ (53) 6- مجموعه جزائي از قرن نوزدهم تا عصر حاضر تقريباً از سال 1810 به بعد ، كيفرها بصورتي كه اشاره شد دچار تحول گرديد و به تدريج جنبه سبعيت و انتقام جوئي خود را بصورت شكنجه هاي هولناك انجام مي گرفت از دست داد ودر واقع پيشگيري هدف واقعي آنها قرار گرفت . به همين جهت هم از حالت درون گرائي خارج شد و هم صورتي انساني تر يافت . الف – قيام عليه سنگيني كيفرها و شرايط نامطلوب زندانها 1- قيام عليه سنگيني كيفرها شكنجه هاي مختلف وحشتناكي كه صورت مي گرفت باعث شد كه قيامهاي بسياري عليه آنها انجام شود و از هر طرف شديداً مورد حمله و اعتراض قرار گيرد . اولين بار اين قيام توسط دانشمند و اديب ايتاليائي بنام ژان بوكاس Jean Boccace ( 1375 – 1313 ) انجام شد ، سپس در اسپانيالوئي ويو Jean - Louis ( 1540 - 1492 ) فيلسوف بزرگ قيام كرد و آنگاه در آلمان ژان گنويوس دو كلو Jean Gnevius de Cleves حقوقدان در قرن شانزده به مبارزه اي بزرگ و پيگير دست زد و به تدريج ساير محققان و انديشمندان و فلاسفه قيام نمودندو بطور جدي عليه شكنجه ها و رفتارهاي ناانساني به مبارزه پرداختند . معذالك بزرگترين قيام ومبارزه در فرانسه صورت گرفت و متفكران اين كشور بودند كه فريادهاي اعتراضشان ، افكار خواب آلود را بيدار كرد و بحقايق آشنا نمود . (54 ) ميشل دومونتگني شكنجه دادن را يك « سوء قصد عليه وجدان » ناميد ، لامواگنون Lamoignon اولين رئيس مجلس كشور فرانسه آنرا « غيرانساني» خواند ، هانري پوسور hene pussot مشاور عالي حكومتي ( 1697 - 1715 ) از آن بعنوان « عملي بي فايده » نام برد و ژان دولابروير Jean de la Buyee آنرا وسيله اي دانست كه بطور مطمئن و مؤثر باعث مي شود كه سير قهقرائي طي گردد و جامعه بحالت اوليه در آيد . (55) قضاوت ژيل مناژ Gilles Menage ( 1692 - 1613 ) دانشمند بزرگ در موردشكنجه نيز شبيه ديگران بود زيرا او اين عمل را يك روش مطمئن براي نابودي بيگناهي كه داراي بنيه و ساختماني جسماني ضعيفي است و نجات مقصري را كه از بنيه قوي وجسمي نيرومند برخوردار است بشمار آورد . اگوستن نيكولا Augustin Nicolas شكنجه را يك « بدعت شيطاني » محسوب كرد و ساير محققان آنرا « بدتر از مرگ » دانستند . (56) قبل از قرن هيجدهم كه قيام بزرگي عليه مجازاتها صورت گرفت سنگ Seneque سسيرون Ciceron كنتيلين Quintilien ، اولپين Ulpien ، سن اگوستن Saint Augustin نيز شديداً به مبارزه با شكنجه ها پرداخته و آنها را محكوم كرده بودند .(57) لوپلتيه دوسن فارژو Lepelletier de Saint Fargeau از كساني بود كه به شدت روشهاي جزائي را مورد انتقاد قرارداد و به دادن پيشنهادهاي بسيار سازنده اي پرداخت كه مجازاتها را از صورت وحشتناك موجود خود خارج مي كرد .(58) او پيشنهاد كرد كه بين طبيعت جرم و مجازات
تناسب كامل برقرار شود ، اصل جرم مطمح نظر قرار گيرد وبا آن مبارزه شود ، بجاي سفاكي و خشونت و وحشيگري عملي انجام گيرد كه رنج جسماني متناسب حاصل گردد ، اعمال شاقه بجاي تنبلي و بيكاري و بيعاري عملي گردد ، مجازاتها بصورت يكنواخت اعمال شود زيرا اينگونه عملكرد ، نشانه اي از برابري انساني مي باشد كه اصلي بسيار قيمتي و بااهميت است . لوپلتيه دوسن فارژو معتقد بود كه هرجرمي بايد داراي مجازاتي معين و مشخص باشد تا بدين طريق بتوان جلوي هرگونه اجحاف واستبداد سد ايجاد نمود . از سوي ديگر بايد در راه اصلاح بزهكار كوشش بعمل آيد تا بتوان او را سالم و سازگار به آغوش اجتماع برگرداند . اين دانشمند شديداً با مجازات مرگ مخالف بود و آنرا بي تأثير خواند وبا شكنجه ها بطور جدي به مبارزه پرداخت و حذف آنها را خواستار شد . به نظر او مجازات مرگ هيچگاه نتوانسته است كه در دل بزهكاران بزرگ ارعاب ايجاد نمايد ومانع ارتكاب جرم آنان گردد زيرا قدرت روحي كه از آن برخوردارند كمتر در نزد ديگران وجود دارد . خشونت نشان دادن باعث تقويت اين قدرت مي شود كه نتايج مستقيم آن تجاوز و ستيزه گري است.(59) روبسپير Robesspierre نيز از كساني بود كه با مجازات مرگ به مخالفت برخاست و اعمال آنرا غير عادلانه، بي تأثير، دور از منطق و افزاينده جرايم قلمداد كرد .(60) در اواخر قرن هجده ، مصلحان و فلاسفه متهور بيك قيام بزرگ دست زدند و در كمال شجاعت و شهامت بانتقاد پرداختند وبا حملات بي امان و شديد و مبارزات پيگير خود باعث شدند كه تعديلات بزرگي دراجراي مجازاتهاي وحشيانه تحميلي پديد آيد و دگرگونيهاي عميقي بسود انسانيت در آنها حاصل شود . گرچه نظرات اين فلاسفه و قيام آنان با برخوردهاي بسيار تند و مقاومتهاي شديد سنت پرستان و طرفداران مكافاتهاي خشن روبرو شد ولي مبارزات خستگي ناپذير و استدلالات صحيح آنان بتدريج در افكار آنان تحول ايجاد كرد و خشونت خواهان را بتعديل و انساني كردن مجازاتها واداشت . از جمله اين دانشمندان ميتوان منتسكيو ، ديدرو ، دلباخ ، روسو و ولتر را نام برد . مبارزات اصولي اين فلاسفه آنچنان تأثير بخشيد كه حتي برخي قانونگزاران مانند بريسو دووارويل Brissot deWarville را واداشت تا عقيده اش را در مورد كيفرهاي سنگين و غير انساني عوض كند وبا آنان هم صدا شود . به همين جهت او درباره مجرم توشت : (61) - بزهكار يك بيمار است يا يك نادان ، بايد او را شفا داد و آموخت و نبايد او را خفه كرد . بنظر اين انديشمند ، شكنجه يك بدعت ظالمانه اي است كه اگر تاريخ ورق زده شود بخوبي مشاهده مي گردد كه بهمان نسبت كه ملتي از آزادي برخورداري داشت و كمتر با درايت و آگاه و روشت بين بود ، اجرا و اعمال عقوبت بيشتر رواج داشت .(62) ولتر نوشت كه شكنجه هيچگاه باعث كشف حقيقت نمي شود بلكه بطور بيهوده ، پديد آورنده مرگي دردآور ، طولاني و تلخ است .(63) او كيفرهاي سنگين را بشدت مورد تحقير قرارداد و بانفرت از آنها ياد كرد .(64) ولتر با نفرت كامل مي نويسد : (65) - قوانين فقط براي توانگران و مردمان مرفه وبا قدرت تدوين شده است تا منافع آنان را حفظ نمايد ، در حاليكه آيا واقعاً حكومتها كه در دست اين افراد مي باشد ، بهتر نيست كه بجاي تحول دادن مردمان تنگدست و بيچاره و بدبخت بچرخهاي شكنجه و اطاقهاي عقوبت و عذاب، در پي نابود كردن فقر و گدائي و بدبختي برآيند ؟ مردان انقلاب اين عصر به تجزيه و تحليل جرم و شكنجه پرداختند و برابري انسانها را يك اصل واقعي بشمار آوردند . به عقيده اين مبارزان و مخالفان خشونتها ، بزهكار هيچ فرقي با انسان شرافتمند ندارد زيرا او هم داراي همان احساسات و عواطف است.به همين جهت رگنيه Regnier يكي از قضات فرانسه با صداي بلند ابراز داشت : (66) - به بشريت نبايد اهانت از خود نااميد شدن را واداريم وعملي كنيم كه اين توهم حاصل شود كه مقصر به هيچوجه قابل اصلاح و تربيت نمي باشد و هيچگاه نمي توان دراو سازندگي ايجاد كرد . مجازاتها بايد سرمشق قرار گيرند و قادر باشند كه در خطا كار بازسازي و اصلاح پديد آورند . بنابراين نبايد بدكار را در يك نااميدي دائمي غوطه ور سازيم . نتيجه قيام فلاسفه و متفكران فرانسه ، اثرات عميقي بود كه بررويمجازاتها بايد سرمشق قرار گيرند و قادر باشند كه در خطا كار بازسازي و اصلاح پديد آورند . بنابراين نبايد بدكار را در يك نااميدي دائمي غوطه ور سازيم . نتيجه قيام فلاسفه و متفكران فرانسه ، اثرات عميقي بود كه برروي ساير كشورها گذاشت وباعث شد كه تحولات بزرگي در افكار نويسندگان ، دانشمندان و قانونگزاران ايجاد شود . از جمله متفكراني كه درساير كشورها به پيروي از مصلحان فرانسه پرداختند ، بكاريا Beccaria در ايتاليا و بنتام Benthame در انگلستان بودند .(67) 2- اعتراض بوضع و شرايط زندانها وضعيت اسف انگيز زندانها كه از دخمه هاي تاريك و زيرزمينهاي وحشتناك مرطوب تشكيل مي شد و فاقد هوا ، روشنائي و هرگونه شرايط لازم بهداشتي بود ، متفكران و انسان دوستان را به قيام و اعتراض واداشت . از جمله ولتر ضمن انتقاد شديد از وضع رقت بار زندانها نوشت : زندانها در واقع محل بدترين امراض عفونتي است كه نه تنها درمركز خود اثرات منحوسش ، مرگ و بيماريهاي گوناگون را مي آفريند و به همه جا گسترده مي سازد بلكه اطراف و خارج از زندان را نيز آلوده مي نمايد . در زندانها روز وجود ندارد هوائي كه زنداني بتواند استنشاق كند يافت نمي شود و زندانيان فقط بخارهاي متعفن و آلوده آنجارا تنفس مي كنند .(68) در ايتاليا ژاك كازانوادوسنگالت Jacques casanova de Seingalt (1798 – 1725 ) شديداً بوضع نابهنجار و تأثر انگيز زندانها اعتراض كرد و دانشمندان ديگر مانند دولاپورت Pierrede la Porte ( 1680 – 1603 ) گورويل J.H.Gourville ( 1703 – 1625 ) و مادام استال Mme de Stael . ( 1817 – 1766) و سيمون لنگت Simon N. H. Linguet (1794- 1736 ) بنوبه خود از شرايط رقت آوري كه زندانيان داشتند انتقاد كردند و دستگاههاي مسئول را مورد شديدترين حملات خود قرار دادند .(69) يكي از مصلحان بزرگي كه جدي تر و بصورت گسترده تري هم عليه مجازاتهاي سنگين و هم عليه شرايط نفرت بار و متأثر كننده زندانها قيام كرد و آنها را شديداً مورد حمله قرارداد . هوارد John Howard انگليسي است . او ابتدا كار خود را از زندانها شروع كرد وبا مطالعات دقيق و بررسيهاي عميقي كه بعمل آورد بسختي شرايط ونامطلوبي وضع زندانيان پي برد و با انتقادات پي در پي خود ، خواستار دگرگوني و تعديل كيفرها وتغيير عميق اصلاحي در حقوق جزا و زندانها شد . هوارد از كساني بود كه شخصاً با زندان و زندانيها آشنايي پيدا كرد و از نزديك مناظر رقت بار موجود را مشاهده نمود زيرا بعلت زلزله اي كه در سال 1755 در ليسبون اتفاق افتاد و خرابيهاي زيادي ببار آورد، هوارد براي كمك كردن به زلزله ديدگان ، انگلستان را به قصد اين شهر ترك كرد، ولي در ساختماني كه اقامت گزيد، يك دزد دريائي نيز ساكن بود ، به همين جهت مورد اتهام قرار گرفت و در برست Brest ( يكي از شهرهاي بندري واقع در غرب فرانسه ) زنداني شد . اوضاع وحشتناك ومناظر هولناك و نفرت انگيزي كه او در اين زندان مشاهده كرد ، شديداً احساساتش را برانگيخت واو را تحت تأثير قرارداد . لذا در مراجعت بانگلستان ، هوارد تمام كوشش خود را در راه اصلاح وضع زندانها بكار برد . هوارد مسافرتهائي بسيار طولاني و متعدد به كشورهاي مختلف اروپا انجام داد واز جمله سه دفعه به فرانسه ، شش دفعه به هلند ، چهار دفعه به آلمان و همچنين به فنلاند مسافرت كرد و در سال 1777 نتايج مشاهدات خود را انتشار داد . پس از انتشار مشاهدات ، هوارد مجدداً به مسافرت پرداخت وبه بازديد زندانهاي اسپانيا، پرتقال ،روسيه و تركيه مشغول شد وتا خاور دور پيش رفت و بالاخره در حاليكه مشهور بود كه « تب زندان او را گرفته است » بنوعي مرض تيفوس مبتلا شد و در گذشت . (70) اين محقق بزرگ در سال 1779 كتاب معروف خود را تحت عنوان « وضع زندانها » منتشر كرد و در آن از وضع موجود انتقاد كرد و نوشت كه با اوضاع اسف انگيز و رقت باري كه وجود دارد و اقدامات نادرستي كه صورت ميگيرد، هيچگاه نميتوان بزهكاران را اصلاح كرد و اين بيماران اجتماعي را شفا داد و سالم و سازگار به آغوش اجتماع برگرداند . او در نوشته هاي خود اجراي صحيح بهداشت را از نقطه نظر تهويه و تغذيه خواستار شد و كارهاي جدي را در زندان و كمكهاي اخلاقي لازم را مورد ستايش قرار داد واز دور نگهداشتن زندانيان از يكديگر و نياميخته شدن آنها بهم طرفداري نمود . ب – دگرگوني در حقوق جزا و وضع زندانها 1- نرمش در مجازاتها قيامها ، بحثها و انتشار كتب مختلف ، … باعث شد كه تغييراتي در قوانين بوجود آيد وبه انساني بودن مجازاتها، هرآن توجه بيشتري مبذول گردد و قانون جنبه حمايت از زندگي افراد را بخود بگيرد و بالاخره اصلاح بزهكاران و بازسازي اجتماعي آنان و بازداري از تنبيه و تحميل مجازات مطمح نظر قرار گيرد و در وافع ماده 8 اعلاميه حقوق بشر كه مي گويد : « قانون بايد فقط مجازاتهائي را بپذيرد كه كاملاً لازم است ، و همچنين «هيچكس نبايد مورد مجازات قرار گيرد مگر برحسب قانوني كه وجود دارد و جرائم را از قبيل معين كرده است و بصورت قاني اعمال مي كند «واصل» جرم و مجازاتي بدون قانون وجود ندارد » ريشه هاي اساسي حقوق جزا قرار گيرد .(71) به همين جهت قانون اساسي فرانسه در سال 1814 ضبط و توقيف كامل اموال را ازميان برد و قانون 28 آوريل 1832 اعمال مجازات اعدام را تا حد قابل توجهي كاهش داد،(72) بدينصورت كه نه مورد از موارد اعدام را لغو كرد كه از جمله ميتوان لغو اعدام درمورد جرمهاي ضرب سكه تقلبي و دزديهاي سنگين را ذكر كرد .(73) همين قانون برخي تنبيهات بدني را نيز ملغي نمود و مخصوصاً اجراي كيفيات مخففه را عموميت بخشيد . (74) قانون اساسي سال 1848 مجازات مرگ را در موارد سياسي حذف كرد
قانون 31 مه 1854 كيفرمرگ را در امور مدني از ميان برداشت ، قانون 13 مه 1863 تعداد زيادي از جنايات را بجنحه مبدل نمود ، قانون 27 مه سال 1885 تغييراتي در تبعيد پديد آورد ، قانون 4 اوت 1885 به آزادي مشروط مهر صحه گذاشت، قانون 26 مارس 1891 تعليق را بوجود آورد و قانون 22 ژوئيه 1912 روشهاي مجازاتي جديد را براي خردسالان پذيرفت(76) و قوانين سال 1901 و 1941 مجازات اعدام را در مورد نوزاد كشي لغو نمود .(77) پيشگيري اجتماعي كه خواهان مجازات مرتكب جرم در ملاء عام بود تا با ارعابي كه در اذهان ايجاد مي كند و ترسي كه در دلها بوجود مي آورد ، افراد ديگر از ارتكاب جرم خودداري ورزند ، كم كم جاي خود را به پيشگيري فردي داد . يعني اقداماتي مورد نظر قرار گرفت كه بوسيله انها بتوان عامل جرم را آنچنان اصلاح نمود و سازگاري از دست رفته را باو باز گرداند واز هر جهت تهذيب اخلاقي در او ايجاد كرد كه پس از برگشت باجتماع از نو مرتكب عمل خلاف نگردد و بجرم مجددي دست نزند . فردي بودن پيشگيري در طول قرن نوزده طرفداران بسياري يافت و بالاخص بر تعداد آنها زماني افزوده شد كه به اين واقعيت پي بردند كه گرفتن غرامت از بدكاران در اصلاح آنان سخت مؤثر است . (78) اين دگرگونيها كم و بيش دركيفرها نيز بوجود آمد و ازخشونت و شدت آنها كاسته شد . 2- اعتراض انديشمندان به قوانين اصلاح شده با وجودي كه تغييراتي در قوانين بين سالهاي 1810 - 1808 و سالهاي بعد در فرانسه و ساير كشورها صورت گرفت ولي مصلحان و فلاسفه و دانشمندان آنها را چندان مناسب نيافتند و خواهان دگرگونيهاي عميق تر و وسيع تر شدند . به همين جهت برنژه Berenger نوشت : - قوانين فرانسه خلاصه اي از آن چيزهائي است كه هزاران سال جهالت وناداني و پيشداوري بصورت خفقان آوري براي ملتها بوجود آورده بود.(79) ماكارويكز Makarewicz معتقد است
كه حقوق جزاي تغيير يافته باز هم تحت تأثير انديشه انسانهاي اوليه قرار داشت و همان انتقام اجتماعي را كه دراجتماعات قديمي يافت مي شدقانون 31 مه 1854 كيفرمرگ را در امور مدني از ميان برداشت ، قانون 13 مه 1863 تعداد زيادي از جنايات را بجنحه مبدل نمود ، قانون 27 مه سال 1885 تغييراتي در تبعيد پديد آورد ، قانون 4 اوت 1885 به آزادي مشروط مهر صحه گذاشت، قانون 26 مارس 1891 تعليق را بوجود آورد و قانون 22 ژوئيه 1912 روشهاي مجازاتي جديد را براي خردسالان پذيرفت(76) و قوانين سال 1901 و 1941 مجازات اعدام را در مورد نوزاد كشي لغو نمود .(77) پيشگيري اجتماعي كه خواهان مجازات مرتكب جرم در ملاء عام بود تا با ارعابي كه در اذهان ايجاد مي كند و ترسي كه در دلها بوجود مي آورد ، افراد ديگر از ارتكاب جرم خودداري ورزند ، كم كم جاي خود را به پيشگيري فردي داد . يعني اقداماتي مورد نظر قرار گرفت كه بوسيله انها بتوان عامل جرم را آنچنان اصلاح نمود و سازگاري از دست رفته را باو باز گرداند واز هر جهت تهذيب اخلاقي در او ايجاد كرد كه پس از برگشت باجتماع از نو مرتكب عمل خلاف نگردد و بجرم مجددي دست نزند . فردي بودن پيشگيري در طول قرن نوزده طرفداران بسياري يافت و بالاخص بر تعداد آنها زماني افزوده شد كه به اين واقعيت پي بردند كه گرفتن غرامت از بدكاران در اصلاح آنان سخت مؤثر است . (78) اين دگرگونيها كم و بيش دركيفرها نيز بوجود آمد و ازخشونت و شدت آنها كاسته شد . 2- اعتراض انديشمندان به قوانين اصلاح شده با وجودي كه تغييراتي در قوانين بين سالهاي 1810 - 1808 و سالهاي بعد در فرانسه و ساير كشورها صورت گرفت ولي مصلحان و فلاسفه و دانشمندان آنها را چندان مناسب نيافتند و خواهان دگرگونيهاي عميق تر و وسيع تر شدند . به همين جهت برنژه Berenger نوشت : - قوانين فرانسه خلاصه اي از آن چيزهائي است كه هزاران سال جهالت وناداني و پيشداوري بصورت خفقان آوري براي ملتها بوجود آورده بود.(79) ماكارويكز Makarewicz معتقد است كه حقوق جزاي تغيير يافته باز هم تحت تأث تأثير انديشه انسانهاي اوليه قرار داشت و همان انتقام اجتماعي را كه دراجتماعات قديمي يافت مي شد به شكل مجازات درآورده و تحميل كيفر كه نوعي تلافي عمل زشت بزهكار است در واقع همان انتقامي بود كه در گذشته وجود داشته است . (80) دوركيم Durkheim نيز در همين مورد مي نويسد كه طبيعت مجازات به هيچ وجه تغيير نكرده است . نهايت بايد اذعان كرد كه امروز نياز بانتقام جوئي بهتر و بايسته تري نظم و شكل گرفته و راهنمائي شده است . انديشه هاي بيدار شده و قدرت پيش بيني ، ديگر ميدان را براي اعمال كور كورانه عواطف و احساسات خالي و آزاد نمي گذاردبلكه آنرا تا حد لازم محدود مي كند وبا تجاوزهاي بيهوده و قتل و غارتهاي بدون دليل و منطق به مبارزه مي پردازد . حقوق جزا ديگر اجازه نمي دهد كه بيگناهان كشته شوند و كساني كه مرتكب عمل خلافي نشده اند بخاطر ترضيه خواسته ها واميال ديگري مورد آسيب قرار گيرند .(81) دوگراندو De Grando در مورد مجازاتها نوشت كه در روشهاي جزائي ، عصيانزدگي وجود دارد، بنويل Bonneville خواهان نرمش كيفرها شد ، فري E. Ferri تقليل مكافاتها و كاهش شدت آنها را پيشنهاد كرد ، گويو Guyau تعديل مجازاتها را ستود، دومونته Dumontet رفع تلخ روئي و تندي سركوبي را لازم دانست ، كارنوال Carnevale ملايم كردن مجازات را خواستار شد وتا رد Tarde تخفيف كيفرها را مورد ستايش قرارداد .(82) اعتراض جرم شناسان و قيام انديشمندان و نوشته هاي انتقادآميز آنان باعث شد كه مسئولان امر بقوانين مجازاتي بيشتر توجه نمايند و بجاي اعمال خشونت ، طرفدار سبكي و ملايمت كيفرها شوند . به همين جهت در عصر حاضر با قدرتي كه جرم شناسي بدست آورده و قادر شده است با استدلالات صحيح و قوي واقعيات را آنچنان كه هست بيان نمايد وافكار سنت طلب را بحقايق جلب كند ، كيفرها روز بروز سبكتر مي شوند و جنبه انساني تري بخود مي گيرند . در زمان حال مجازات مرگ در برخي از كشورها بكلي از بين رفته است و در برخي ديگر عليرغم وجودش در مجموعه جزائي ، اجرا نمي گردد ولي با وجود اين كيفرهاي موجود هنوز سنگين است و اجراي آنها نيز به طريقي صحيح صورت نميگرد . مهمتر آنكه هنوز برخي سنت گرايان به حقايق توجه ندارند و معتقدند كه كيفرها بايد بصورت خشونت آميزبه مرحله اجرا در آيد تا بدين نحو بتوان مانع ارتكاب جرم افراد شد . استفاني، لواسور و ژامبومرلن مي نويسند كه تجارب بخوبي اثبات كرده است كه شكنجه هاي وحشتناك و قساوت و بيرحمي كه براي ترساندن بزهكاران احتمالي و ممانعت افراد از سقوط در ورطه بزهكاري انجام مي شد ، هيچگاه نتوانسته است كه تغييري در برهكاري پديد آورد . (83) لوي برول نيز در همين مورد مي نويسد كه عليرغم بي تأثيري كيفرهاي غيرانساني كه اعمال مي شد ، براي جرم شناس قابل توجه است كه در زمان حال باز هم شايد يك چنين طرز تفكري باشد كه عيب ونقص آن كاملاً مشهود است . (84) 3- اصلاح زندانها افكار و نوشته هاي محققان و فلاسفه، مخصوصاً هوارد باعث شد كه نظرها بطرف زندانها جلب شود و گفته ها و نوشته هاي انديشمندان مورد تجزيه و تحليل و دقت قرار گيرد و بوضع اسف بار زندانها توجه لازم مبذول گردد . به همين جهت در زندانها كه داراي شرايطي بسيار ابتدائي و نفرت انگيز بود كم كم تغييرات و دگرگونيهايي داده شد و از صورت وحشتناك خود كه انسانها را به مانند حيوانات در سخت ترين و بدترين شرايط ممكن و در وضعيتي بسيار ناانساني و رقت بار در روي هم انباشته بودند ، خارج شد . از جمله قانون سال 1875 فرانسه اين تغييرات را پذيرفت و زندانها را از شكل مدهوش خود در آورد . (85) انديشه هاي متقريانه و انساني هوارد كه فرانسه را تحت تأثير قرارداد حتي تا آمريكا نيز پيش رفت و نوشته هاي اين محقق بصورت موفقيت آميزي مورد توجه قرار گرفت . به همين جهت فرانكلين در سال 1787 « انجمن فيلادلفيا» را تشكيل داد و به آن مأموريتي واگذار كرد تا با الهام از افكارهوارد، شرايط نامطلوبي را كه در زندانها وجود دارد ، مرتفع سازد . در سال 1790 مجمع قانونگذاري پنسيلوانيا تصميم گرفت تا ساختمان زنداني را به سبك انفرادي آغاز نمايد . پس از ساخته شدن اين زندان ، در سال 1827 دو زندان ديگر به همان شكل در همين ايالات در پيتسبورگ وفيلادلفيا ، ساخته شد . (86) قبلاً در سال 1816 در ايالات نيويورك زنداني به سبك انفرادي ساخته شده بود كه زندانيان شبها به تنهائي در اطاقهاي خود بسر مي بردند و روزها بطور دسته جمعي و در سكوت كامل بكار مي پرداختند . لوئي هيجدهم با الهام از تغييراتي كه در زندانهاي آمريكا صورت گرفته بود در سال 1819 شورايعالي زندانها را تشكيل داد تا به بررسي دقيق بپردازد و مطالعه اي كامل از زندانها بعمل آورد . در 6 اكتبر 1830 دو مجلس نمايندگان فرانسه از دولت خواست تا بوضع زندانها رسيدگي كند و اصلاحات لازم را عملي نمايد . بالاخره در سال 1831 و 1836 دولت ، بمون Baumontو توكويل Tocqueville را به آمريكا فرستاد و اين دو گزارش خود را كه مربوط بشرايط زندانها در آمريكا بود در سال 1836 منتشر كردند . در سال 1840 دولت لايحه اي به مجلس داد كه در آن اسلوبهاي مختلف و روشهاي گوناگون اداره زندانها را پيشنهاد كرده بود . در اطراف اين لايحه بحث و گفتگو آنقدر طولاني شد كه قبل از تصويب ، انقلاب سال 1848 رخ داد .(87) خصائص مجازاتها خصائصي كه به مجازاتها مربوط مي شود بدون شك همراه با تحويل و تغييري كه در هدف و در نوع آنها ايجاد شده است دستخوش دگرگوني شده و تغييراتي در آنها بوجود آمده است . به همين جهت نمي توان به خصائصي اشاره كرد كه در تمام زمانها اعتبار خود را حفظ نموده باشد . براي پي بردن به خصائص مجازاتها از ديز زمان ، درواقع مي توان آنها را بدو دوره كاملاً مجزا از هم بخش كرد : 1- دوره انتقام شخصي 2- دوره انتقام اجتماعي در دوره اي كه انتقام داراي جنبه شخصي بود ، خصائص كيفرها صورت آشفته و درهمي داشت ولي بعد كه انتقام شخصي بانتقام اجتماعي مبدل شد يا بطريق اولي وظيفه شخصي را اجتماع بعهده گرفت ، دگرگونيهائي نيز در آنها حاصل شد كه خود در طي دو دوره كاملاً متمايز از يكديگر بعلت تغييرات مجدد ، فرقهاي بزرگي ميان آنها پديد آمد . 1- دوره انتقام شخصي خصائصي را كه كيفرهاي اين دوره كه بيشتر مربوط به جوامع اوليه مي شود واجد بوده است مي توان بطريق ذيل خلاصه كرد : الف – سنتي بودن كيفرها كيفرهائي كه در دوره انتقام شخصي به گناهكاران تحميل مي گرديد بيشتر جنبه سنتي داشت ، يعني آنهايي بود كه از ديرزمان در طايفه يا قبيله وجود داشت . خصيصه جالبي كه در سنتي بودن مجازاتها به چشم مي خورد اعمال مجازات درباره كسي است كه از اجراي سنتها سرباز مي زد و از آنچه كه بايد انجام ميداد سرپيجي مي نمود . مثلاً اگر پسري بخاطر انتقام خون پدر قيام نمي كرد وكوشش خود را در راه بثمر رساندن آنچه كه سنت به او فرمان مي دهد بكار نمي برد خود مورد مجازات قرار مي گرفت . از جمله خانواده يا طايفه يا قبيله ، او را از ميان خود طرد مي كردند و همه افراد روابط خود را با او قطع مي نمودند . بديهيست كه طرد او از خانواده و قبيله ، نوعي نابودي كامل به همراه داشت . ب- عموميت داشتن كيفرها كيفر تحميلي دراين دوره كاملاً جنبه عام داشت وتنها فرد بزهكار را مورد حمله و آزار قرارنميداد زيرا به محض آنكه جرمي رخ ميداد و خلافي بوقوع مي پيوست ، همه افراد باتفاق حركت مي كردند تا خانواده يا طايفه يا قبيله زيان زننده را مورد تهاجم قرار دهند و آنها را از پاي درآورند . ج – ارادي بودن كيفرها از خصايص ديگر كيفرها ، ارادي بودن آنها بود بطوري كه هركس به هر صورتي كه ميل مي كرد به اعمال مجازات دست مي زد .محاكمه و مجازات شدن گناهكار بوسيله فرد ممكن بود در يكي از سه مورد ذيل صورت گيرد : منابع: پاورقي 20) شون R. Chevin مي نويسد كه اين امر در بين برخي حيوانات نيز رواج داشت زيرا برخي ميمونها بعلت اختلافي كه با هم داشتند در برابر يك رئيس كه مي توانست جنگ را متوقف سازد ، به نبرد و زدو خورد مي پرداختند . (مراجعه شود به : ) 29) آزمايش قضائي معمولاً به طريقه غير قابل تحملي صورت مي گرفت بطوري كه كمتركسي ميتوانست از آن جان سالم به در ببرد .
مثلاً گذشتن از آتش بطول چند كيلومتر يا تحمل گرماي بسيار شديديا شكنجه هاي گوناگون ديگر مانند مقاومت در برابر سرب مذاب و غيره از قدرت هرانساني خارج بود . جالب آنست كه در برخي روستاهاي كرمان ، هنوز آزمايش قضائي وجود دارد و آن دست بردن در روغن داغ است . 48) مراجعه شود به : 50) مراجعه شود به مأخذ فوق 51) مراجعه شود به مأخذ فوق 67) از اين دو متفكر بطورمفصل در شماره آينده در قسمت مكتب عدالت معتدل " صحبت خواهد شد .
اhttp://www.farsnews